صندوق خاطرات - صفحه 20

خودروی جمع‌آوری کمک‌های مردمی به جبهه آمده است
علی‌اصغر زارع‌زاده از روز‌های جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای جبهه یاد می‌کند: این کمک‌ها از همان سال ۱۳۵۹ شروع شد و تا پایان جنگ تحمیلی ادامه داشت. با بلندگو به مردم اعلام می‌کردیم که: «خودروی جمع‌آوری کمک‌های مردمی به جبهه» آمده است.
تجربه والیبال نشسته در پیاده‌روهای خیابان کاشف!
جواد دهستانی ۴۳‌سال پیش در خیابان کاشف محله صاحب‌الزمان (عج) به دنیا آمد و همین‌جا بزرگ شده است. تنها پسر خانواده، مغازه لبنیات‌فروشی پدر مرحومش، محسن دهستانی، را سر پا نگه داشته است.
محله‌ کلاته‌برفی با پیگیری‌های بی‌بی‌ معصومه چهارطاقی آباد شد
بی‌بی‌معصومه چهارطاقی با پیگیری‌هایش برق را به محله کلاته برفی آورد، مدرسه را راه انداخت و تعداد زیادی درخت توت کاشت.
روایت ۳۰ سال زندگی در محله زارعین
رقیه خواجه‌بامری می‌گوید: تازه‌وارد بودیم و همه همسایه‌ها به ما لطف داشتند. عفت خانم خدا‌بیامرز از روی پشت‌بام خانه‌اش مادرم را صدا می‌کرد و می‌پرسید: «همسایه چیزی لازم نداری؟ کاری داری، بیایم کمک.»
چاه موتور مومنی، استخر ما بود!
مهدی بذری می‌گوید: کل این محدوده به چاه مؤمنی معروف بود و یکی از دو شاخه جوی این چاه به زمین‌های کشاورزی پشت خانه ما می‌رسید که حالا زمین بایر شده است. روز‌های تابستان‌ در استخر چاه موتور مؤمنی آب تنی می‌کردیم.
مجتمع محمدیه خانه دل‌های بزرگ در التیمور
در دل مجتمع محمدیه زنانی زندگی می‌کنند که با وجود دشواری‌های زندگی، دست از مهربانی نکشیده‌اند؛ همسایه‌هایی که همدل‌اند، همراه‌اند و بی‌هیاهو و ستون‌های محله خود شده‌اند.
خاطره‌گویی بسیجیان امروز از بسیجیان دیروز
دبیرستان آیت‌الله کاشانی در محله طلاب مشهد بیش از صدشهید داشت، صدشهیدی که از مدرسه راهی جبهه شده بودند، کم کاری نیست آدم از پشت نیمکت مدرسه و با کیف و کتابش به فکر جبهه رفتن باشد.