فک و صورت سیدعلی سیدخدادادی جانباز محله جاهدشهر در دوران جنگ، پر از ترکش شد. او بیش از هشت بار عمل جراحی کرده است.
از مغازهای که پدرش گفته بود، قند و چای خرید و در سبدش گذاشت. در راه برگشت، چشمش به چند پسربچه افتاد که در میدان، آببازی میکردند. آن قدر آب بازی به او مزه کرد که یک باره به خودش آمد و دید سبد قند و چای خیسِ آب شده و از آن، هیچ باقی نمانده است.
مادر شهید میگوید: یک روز با یکی از شهدا درددل کردم و گفتم درست نیست منِ مادر اینطور سردرگم باشم و پسرم جا و مکان نداشته باشد. به یک هفته نکشید که گفتند پیکرش پیدا شده است.
عید نوروز بهانهای شد تا پای حرف چندتن از شخصیتهای برجسته منطقه ۹ بنشینیم تا هر کس درخور حال و هوایش از بهار بگوید و آداب و رسوم جاری در آن.
محمود اسماعیلیان که سابقه ۵ ماه حضور در لبنان و نبرد با نیروهای اشغالگر را دارد تعریف میکند: یک روحانی شیعه اهل عراق به نام آقای نجفی پیش من آمد و از من درخواست کرد که او را به شهر بودای برسانم.
مسجد ابوالفضلیها حالا برای اهالی شبیه صندوقچهای ارزشمند و پرخاطره است، مکانی که قلب محله محسوب میشود و برای همسایهها مرکزیت دارد.
زهراخانم درباره آن لحظه که بهجای مادرش در صف قرار گرفته بود، میگوید: با خودم گفتم مسئولان گیت متوجه میشوند، اما شباهت چهره من و مادرم سبب شد مشکوک نشوند.