
زمانی که نوجوان بود، خانوادهاش از روستای یدک شهرستان قوچان به محله نیزه گلشهر آمدند. آن زمان اطرافشان کمتر خانه و بیشتر کارگاه، مرغداری و زمین کشاورزی بوده است.
مصطفی هروی همانطورکه قد میکشید، شاهد رشد و تراکم بیشتر محله نیزه هم بود، اما میگوید صفای محله در آن شکل روستاییاش بیشتر بود، طوریکه حالا در چهلوسهسالگی با یادآوری خاطرات آن روزها ناخودآگاه لبخند میزند.
ششسال نوجوانیام را در گاراژ فعلی ابتدای خیابان شهیدآوینی۴۱ گذراندم. اینجا محل کار پدرم و خانه ما بود. پدر و برادرهای بزرگترم این گاراژ را تبدیل به کارگاه چوببری کرده بودند و انواع نردبان، کرسی و دیگر وسایل چوبی میساختند. البته کار اصلیشان تبدیل تنههای سپیدار به تیرهای چوبی سقف خانهها بود.
روبهروی خانه ما در سمت زوج بولوار شهیدآوینی تکهزمینی بود به نام «باغ سبیسی» که از ابتدای بولوار تا روبهروی خیابان شهیدآوینی۴۵ یک دیوار خشتی ۳متری داشت. در دوران راهنمایی، هوا که گرم میشد، همراه دوستانم از دیوارهایش بالا میرفتیم و در جوی آب چاه موتورش آبتنی میکردیم.
در فصل بهار، درختهای توت انتهای بولوار شهیدآوینی بهشت ما بود. هر موقع وقت داشتیم، بالای این درختها میرفتیم تا یک شکم سیر توت بچینیم و بخوریم.
سیدعلیاکبر امیری، همسایه خانه اولمان در ابتدای شهیدآوینی۴۱ است. او دوست پدرم است و در همه سالهای همسایگی هرگز از خانوادهاش کمترین ناراحتی نداشتیم. انصافا همسایهای دوستداشتنی بود.
استخر روبازی در روستای نیکروز چسبیده به انتهای بولوار شهیدآوینی قرار داشت. این استخر به «استخر مختار» معروف بود که نام صاحبش را داشت. در فصل امتحانات خرداد، بعد از هر امتحان میآمدیم اینجا و کتاب و دفترمان را کنار استخر میگذاشتیم و میپریدیم داخلش.
اینجا در کوچه شهیدآوینی۴۵ چند مرغداری قرار داشت که مردم، مرغ تازه و تخممرغ موردنیازشان را مستقیم از آنها میخریدند. هنوز بنای یکیدوتایشان پابرجاست، اما یکیشان خیلی زودتر از بقیه تخریب شد و ما سالهای سال در زمین خاکی آن فوتبالبازی کردیم تا درنهایت بوستان گلشن در محل آن ساخته شد.
* این گزارش دوشنبه ۱۸ فروردینماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۷ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.