صحبت درباره تاریخچه محلاتی که روزی روزگاری، از مزارع یا روستاهای اطراف مشهد شناخته میشدند، ساده نیست. اطلاعات موجود، بسیار محدود و متکی بر حافظه تاریخی ساکنان قدیمی این مناطق است؛ منبعی که در مطالعات تاریخی، برای تأیید یا رد آن، اماواگرهای بسیاری وجود دارد، با این حال میتوان از همین اطلاعات محدود، درکنار گزارشهای همدوره تاریخی در منطقه مورد مطالعه استفاده کرد و سیمای کلی پیشینه آن را بهدست آورد.
در مجموعه تاریخ محلات مشهد، معمولا چنین رویکردی داشتهایم. امروز قصد داریم درباره محلهای صحبت کنیم که با وجود شهرت آن در شمالشرقی مشهد، اطلاعات گستردهای دربارهاش وجود ندارد؛ «مزرعه نیزه» که در سال ۱۳۷۶ خورشیدی، به بخشی از شهر مشهد تبدیل و به این نام خوانده شد.
این محله قدیمی مانند بسیاری از محلات دیگر مشهد که تاکنون از آنها نوشتهایم، پیش از تبدیل شدن به بخشی از شهر، کاربری زراعی داشته و یکی از مزارع نسبتا آباد شمالشرق مشهد بوده است.
محله نیزه قدیم از شمالشرق به مزارع «عیشآباد»، «نیکروز» و «نوکاریز»، از جنوب به «روحآباد»، از جنوبغربی به «تلگرد»، از شمالغربی و غرب به «محمدآباد» و «ردّه» و از شرق به مزارع «پاوا» و «حلوایی» منتهی میشده که امروز بخش مهمی از این مزارع، به محلات حاشیه شمالی شهر مشهد تبدیل شدهاند.
قرار گرفتن در این موقعیت، امکان دستیابی به منابع آبی را که از کوههای هزارمسجد سرچشمه میگرفته یا تغذیه میشده، افزایش میداده است. برخی مزارع این بخش، از آب رودخانه «کشفرود» یا شعبههای آن بهرهمند بودند و برخی دیگر، مانند مزرعه نیزه، با آب قنات مشروب میشدند.
این مزارع، یکی از مراکز مهم تولید غله مشهد بودند و بخش بزرگی از آنها موقوفه محسوب میشدند، با این حال موقعیت جغرافیایی نیزه، با وجود رخدادهای مطلوب طبیعی، دچار ناامنیهای متعدد و متنوعی بوده است. قرار گرفتن در این منطقه، احتمال هجوم سیلابهای فصلی را نیز افزایش میداده است. این سیلابها در پیشینه مزرعه نیزه، گاه باعث خسارتهای سنگین و جبرانناپذیر میشدند.
ازسوی دیگر، نیزه بهدلیل قرار گرفتن در محور شرقی مشهد، یکی از گذرگاهها و مراکز عبور مهاجمانی بود که از هزاره اول قبل از میلاد تا دوره قاجار، با مبدأ سرزمینهای ماورای رود اترک، به داخل خراسان میتاختند و دستکم در پانصد سال گذشته، مشهد را به یکی از اهداف اصلی غارتگری خود تبدیل کرده بودند، بنابراین مزرعه نیزه، هرچند کمجمعیت بود، بهدلیل برخورداری از ذخایر غلات و احیانا احشام، به هدفی سهلالوصول برای مهاجمان تبدیل شده بود.
درباره نام این مزرعه، نمیتوان حدس و گمانی داشت. چنانکه اشاره خواهیم کرد، در کتابچه «تبادکان» که مزارع و روستاهای شمال مشهد را در دوره ناصرالدینشاه ثبت و ضبط کرده، نام مزرعه نیزه بهصورت «نیره» نوشته شده است که میتواند حاصل کمدقتی کاتب و نگارنده باشد، با این حال نام نیزه بهجز مفهوم تحتاللفظی آن که به معنای یکی از آلات جنگی است، معنی دیگری را به ذهن متبادر نمیکند.
واژه نیزه در زبان فارسی میانه دوره ساسانی، با تلفظ «نیزگ» شناخته میشد و گاه آن را برای معرفی وسیلهای که از نِی ساخته میشود، بهکار میبردند؛ به همین دلیل میتوان چنین گمانی را محل توجه قرار داد که گویا در زمانهای قدیم، بخشهایی از نیزه، شامل نیزارهای بزرگی بوده است که در خاک پرآب و احیانا باتلاقی آن رشد میکردند و مورد استفاده مردم منطقه بودند. البته که برخی از مشهدیهای قدیمی در مصاحبههایشان، بر وجود چنین نیزارهایی گواهی دادهاند.
قدمت سکونت در مزرعه نیزه، باید بسیار بیشتر از ۱۵۰ سال باشد
برخی ادیبان هم نیزه را همراه با واژه «آتشین»، در مفهوم مجازی «شعاع آفتاب» هم بهکار گرفتهاند، با این حال مشهورترین و مستندترین تعبیر درباره واژه «نیزه»، همان وسیله جنگی است که البته ما را در شناخت علت نامگذاری این مزرعه قدیمی به جایی نمیرساند. برخی قدیمیهای مشهد و مزرعه نیزه کوشیدهاند برای این نامگذاری، علتی را مطرح کنند، اما این تلاشها بهدلیل فقدان سندهای تاریخی و گاه پذیرفتنی نبودن ادعاها، راه به جایی نبرده است.
نکته دیگری که میتوان درباره موقعیت جغرافیایی نیزه به آن اشاره کرد، نحوه ارتباط این مزرعه با شهر مشهد بوده است. مزرعه نیزه از طریق جادهای در سمت جنوب، با گذر از مزارع تلگرد و اراضی شادکن، به شهر مشهد متصل میشده است. برابر سند شماره ۸۱۶۱۰ مرکز اسناد آستانقدسرضوی، این جاده را در سال ۱۳۳۳ خورشیدی طاهر احمدزاده که در آن زمان اداره مزرعه تلگرد را برعهده داشت، از نو ساخت.
احتمالا قدیمیترین گزارشی که در آن نامی از مزرعه «نیزه» به میان آمده است، همان کتابچه «تبادکان» است. در این کتابچه میخوانیم: «مزرعه نیره (نیزه) قدیمالنسق است. دوازده خانوار متفرقه از هراتی و خافی (خوافی) رعیت دارد. از قنات، زراعت خود را مشروب میکنند. هوایش معتدل است».
جمعیت نیزه، حدود ۱۵۰ سال قبل، در مقایسه با مزارع اطراف آن، در حدوحدود متوسطی قرار داشت. در این منطقه، جمعیت مزارع متغیر بود؛ مثلا «عیشآباد» فقط هشت خانوار داشت و «پاوا» و «حلوایی» حدود هجده خانوار جمعیت داشتند.
از گزارش کتابچه تبادکان میتوان دریافت که قدمت سکونت در مزرعه نیزه، باید بسیار بیشتر از ۱۵۰ سال باشد؛ زیرا برای ایجاد چنین مزرعهای که زیرساختهای آن قابلیت سکونت پیدا کرده بود، زمانی نسبتا طولانی احتیاج است، ضمن آنکه اصطلاح «قدیمالنسق» در متن کتابچه، خبر از تاریخی ناشناخته برای مزرعه نیزه میدهد.
در بیشتر مزارع این منطقه، خانوادههایی از هرات سکنا گزیده بودند و جمعیت هراتیهای ساکن در نیزه نیز، به احتمال زیاد، بر جمعیت خوافیهای آن غلبه داشته است، با این حال سکونت رعایا در این مزارع، تابع حرکتهای قومیتی نبود و همانطور که در نوشتارهای پیشین هم اشاره کردیم، وابستگی تاموتمامی به میل و اراده مالک یا مستأجران املاک داشت؛ به همین دلیل با قاطعیت نمیتوان گفت که ترکیب جمعیتی نیزه، دستکم در عصر قاجار، از ثبات نسبی برخوردار بوده است.
هرچند که در دورههای اخیر، با سکونت افغانستانیهای مهاجر در نیزه که بهدلایل گوناگون حاشیه مشهد را برای زندگی برگزیدهاند، میتوان شاهدی تاریخی برای غلبه جمعیت هراتیها در این منطقه و در آن دوره یافت.
تردیدی نباید داشت که الگوی کشت در مزارع شمال مشهد، باتوجهبه نیازهای این شهر، بیشتر برپایه کشت غلات -مانند گندم و جو- و محصولات جالیزی، بهخصوص خربزه قرار داشت. این الگوی کشت در مورد مزرعه نیزه نیز مصداق پیدا میکرد، با این حال بعد از ساخت کارخانه قند آبکوه در حدود سال ۱۳۱۵ خورشیدی، توسط کارشناسان چکسلواکی در مشهد، الگوی کشت در برخی از این مناطق به شکلی گسترده دچار تغییر شد.
مزرعه نیزه یکی از نخستین مزارعی بود که به کشت چغندرقند برای تأمین خوراک کارخانه قند آبکوه اختصاص یافت. معدود اسناد دردسترسِ مربوطبه این مزرعه که بین سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۵۷ خورشیدی تنظیم شدهاند، به این ادعا مهر تأیید میزنند. برای مدتی طولانی، حسن شایگینیک، مستأجر مزرعه نیزه، موظف به تأمین بخشی از چغندر موردنیاز در کارخانه قند آبکوه بود و این مسئولیت، با نظارت دقیق کارشناسان این کارخانه انجام میشد.
در مرکز اسناد آستانقدسرضوی، سندی به شماره ۱۷۸۵۷۹، مربوطبه سال ۱۳۳۸ شمسی وجود دارد که موضوع آن «رسیدگی به سطح زیرکشت حسن (در برخی اسناد، حسین ثبت شده است که شاید اطلاق عنوان بر دو نام محسوب شود و این دو برادر بودهاند؛ سند شماره ۱۸۳۶۵۳) شایگی، پیمانکار کارخانه قند آبکوه در روستای نیزه» است. ظاهرا شایگینیک و بعدها ورثهاش، در دوران حضور در مزرعه نیزه، اقداماتی برای بهبود کیفیت زندگی ساکنان مزرعه انجام داده بودند؛ اقداماتی که جزئیات آن چندان معلوم نیست.
میدانیم که شایگینیک، افزونبر اجاره زمینهای نیزه، مالکیت بخشی از این زمینها را هم دراختیار داشت و به همین دلیل، مردم قدیمی این منطقه، او را از ساکنان و اهالی مزرعه نیزه میدانند و معتقدند که مسجد «فاطمهالزهرا (س)» در محله پنجتن، بر روی زمین اهدایی وی و خانوادهاش ساخته شده است؛ هرچند عمر این مسجد چندان زیاد نیست و از سال ۱۳۷۵ خورشیدی فراتر نمیرود.
کاشت چغندر در زمینهای مزرعه نیزه تا سالها ادامه یافت و حتی در اسناد سال ۱۳۵۷ خورشیدی، ردونشانی از این الگوی کشت در مزرعه مذکور وجود دارد؛ بهعنوان نمونه میتوان به سند شماره ۱۸۳۶۵۳ در مرکز اسناد آستانقدسرضوی اشاره کرد که موضوع آن، «درخواست ممیز حوزه مالیات بر ارث مشهد از کارخانه قند آبکوه و چناران جهت ارسال میزان چغندر تحویلی ورثه حسین (یا حسن) شایگینیک از مزارع نیزه و نیکروز» است.
محتوای سند نشان میدهد که خانواده شایگی، املاک اطراف مزرعه نیزه را، ظاهرا با هدف کشت بیشتر چغندر، دراختیار داشتهاند و با توسعه کمی و کیفی کار، افزونبر کارخانه قندآبکوه، محصول خود را به کارخانه قند چناران نیز ارسال میکردهاند. امروز، نیزه به بخشی از شهر مشهد تبدیل شده است؛ بخشی که به حافظه تاریخی آن، چنانکه باید و شاید، توجه نکردهایم.
* این گزارش سهشنبه ۱۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۱۱ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.