
اکبر نظرعلیزاده زمانی ساکن موسوی قوچانی۲۴ شد که تعداد خانههای اطرافش کمتر از انگشتان دست بود. او از همان زمان تاکنون در محله عبدالمطلب زندگی میکند. آنطورکه میگوید، این زمین را سال۱۳۶۶ تحویل گرفته و سال۱۳۶۷ ساختوساز آن را شروع کرده است. تا سال۱۳۷۲ امکاناتی مانند آب، برق و گاز هم نداشتند که بعد از آن با افزایش ساختوسازها امکانات شهری به اینجا آمد.
اکبرآقا روزها و آدمهایی را به یاد دارد که برای تعریفکردن خاطره هرکدامشان یک «خدا رحمت کند» هم کنار نامشان میآورد. در اواخر دهه ۶۰ از وسط خیابان موسویقوچانی ۲۴ به بعد، دیواری بود که پشت آن باغی با درختان توت بسیار قرار داشت. باغهای سرسبز، مردم را در بهار به اینجا میکشاند تا روزهای تعطیل بهویژه جمعهها را در این فضا سپری کنند.
درست جایی که مسجد قرار دارد، چاه موتور بود که باغات را با آن آبیاری میکردند. اما بعداز ساختوساز و تخریب باغها این چاه هم جمع شد و مردم با کمک یکدیگر در اینجا مسجد ساختند.
خانه مرحوم حسین باقری در خیابان شهیدمنصوری بود. از همان ابتدا خانهاش را سهطبقه ساخت. خدا رحمتش کند؛ او یکی از خیران محله بود که به همه کمک میکرد. فرشهای مسجد محله را هم او اهدا کرد. آدم دست به خیری بود.
اوایل دهه ۷۰ خیابانهای موسویقوچانی که ساخته شد، شهرداری در انتهای موسویقوچانی ۲۴ پارک ساخت. اما عدهای آمدند خانههای پنجاهمتری در آن ساختند. شهرداری آن بناهای نصفهنیمه را خراب کرد و پارک ابریشم را ساخت.
زمانیکه میخواستم خانه را بسازم، یک شب آمدم سری به مصالح ساختمانی بزنم. در تاریکی شب، مار خیلی بزرگی را دیدم. گاز موتور را گرفتم و فرار کردم. فردا صبح آمدم ببینم آن مار رفته است یا نه؛ تازه متوجه شدم میلگرد بزرگی بوده که احتمالا دزدها میخواستند ببرند و با دیدن من، آن را گذاشته و خودشان هم فرار کرده بودند.
اواخر دهه ۶۰ که این محدوده هیچ بنا و مغازهای نداشت، حواسمان بود که تمام خریدهایمان را انجام دهیم وگرنه در تاریکی شب و بیابانی که مقابلمان بود، نمیتوانستیم جایی برویم.
* این گزارش شنبه ۲۳ فروردینماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۸ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.