آنوقتها اینطور نبود که یکشبه مجلس عروسی تمام شود. دو شب پشت سر هم مراسم جشن عقد ما بود؛ یک شب مجلس شادی مردانه بود و فردایش زنانه.
«طرخ نقی» قدیمیترین نامی است که از دل خاطرات ریش سفیدان محله آب و برق استخراج شد.
وقتی به اردوگاه رفتم، ماه رمضان تمام شده بود، اما دیدم تعدادی از اسرای قدیمی در گرمای بیشتر از ۴۵ درجه هنوز روزه میگیرند.
ما روی حرف مادر حرف نمیزنیم. همه موافقت کردیم و به خانه آشنای پدرم رفتیم. در منزل آنها مادرم از وقار و متانت دختر خانواده خوشش آمد و با موافقت من در همان دیدار از دخترشان خواستگاری کردیم.
در مشهد دهه 70 چهارپنجنفر بیشتر به کار درزمینه سیستمهای حفاظتی مشغول نبودند؛ ازجمله دزدگیر شریفان، دزدگیر نت و... اسمی که من برای مغازهام انتخاب کردم، «دزدگیر تسلا» بود.
علی حریری میگوید: خیلی از شهروندان مرکز شهر برای افطار و تفریح به بولوار وکیلآباد میآمدند و وسط بولوار که پر از درخت توت بود، فرش پهن میکردند.
موقع سحر که میشد، جلو خانهها طبل میزدند. مردم هم وقتی صدای طبل میآمد بیدار میشدند و سحری میخوردند.