کد خبر: ۱۲۷۹۵
۰۶ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
مربی «مهربان» به دنبال کشف استعداد فوتبالیست‌های حاشیه‌شهر است

مربی «مهربان» به دنبال کشف استعداد فوتبالیست‌های حاشیه‌شهر است

مسیر فوتبال حرفه‌ای برای مهدی مهربان بالا و پایین بسیار داشته است، اما حالا در کسوت مربی دوست دارد بچه‌محل‌های فوتبالیستش همیشه بالا باشند. او تنها بدنبال شناسایی و پرورش استعداد‌های حاشیه شهر است.

برای مهدی هم مثل خیلی از پسرها، فوتبال از زمین خاکی و آسفالت جلو خانه شروع شد. از ساعت‌ها دویدن پشت توپ پلاستیکی چند‌لایه‌ای که خودش درستش کرده بود و از ترس ناپدید‌شدن تمام دسترنجش، هزارجا پنهانش می‌کرد تا نکند با چاقو پاره شود.

مهدی آن روز‌ها در عالم خواب هم مثل بیداری، رؤیای توپ‌زدن در بزرگ‌ترین تیم‌ها و بهترین باشگاه‌ها را می‌دید. روز‌هایی که به‌خاطر بازی خوبش در کوچه و مدرسه، همه دلشان می‌خواست هم‌تیمی او باشند.

این رؤیای بزرگ برای شهروند محله چهاربرج، مانع بزرگی هم داشت؛ سدی به اسم خانواده که مخالف بازی فوتبال او بودند و می‌گفتند «فوتبال برای تو نان و آب نمی‌شود.»، اما گوش مهدی به این حرف‌ها بدهکار نبود و همه حواسش پی توپ و پیداکردن تیم در محله برای بازی بود.

ذوق این پا‌به‌توپ‌شدن که با او به همه‌جا می‌رفت و حتی طردشدن و کتک‌خوردن از خانواده را هم به جان می‌خرید، همان روز‌ها او را تبدیل به بازیکنی کرد که در یازده‌سالگی نامش وارد لیست تیم سایپا در مشهد شد.

مسیر فوتبال حرفه‌ای برای او بالا و پایین بسیار داشته است، اما حالا که در کسوت مربی قرار گرفته، دوست دارد بچه‌محل‌های فوتبالیستش همیشه بالا باشند. او آکادمی خودش را در بولوار شاهنامه فقط با یک هدف ایجاد کرده است؛ شناسایی و پرورش استعداد‌های حاشیه شهر.

 

کتک خوردم، اما دست از فوتبال نکشیدم

مهدی مهربان، مشهدی نیست. سال ۱۳۷۰ در سرخس به دنیا آمد و از کلاس دوم دبستان همراه خانواده ساکن مشهد شدند. قبل‌از آمدن به مشهد در کوچه‌های خاکی و آسفالت فوتبال بازی می‌کرد، اما بعد‌از ساکن‌شدن در قاسم‌آباد برای اولین‌بار پایش به زمین چمن باز شد.

از سر عشق به توپ در زمین چمن شهدای لشکر ثبت نام و شروع به تمرین زیرنظر سعید شریفی کرد. با این پشتوانه وقتی وارد کلاس سوم شد، آن‌قدر خوب توپ می‌زد که کاپیتان تیم فوتبال مدرسه شد؛ تیمی که آن سال‌ها در مسابقات آموزشگاه‌های مشهد مقام آورد.

گریزش به آن سال‌ها را با انتخابی تیم فوتبال ناحیه ۷ مشهد شروع می‌کند و می‌گوید: من عشق فوتبال بودم، اما با کمک‌های مربی خوبم، سعید شریفی، راهم را پیدا کردم. خوب یادم است طوری با ما تمرین می‌کرد که فکر می‌کردیم در استادیوم آزادی بازی می‌کنیم.

با این تمرین‌ها وقتی گروهی برای انتخابی تیم ناحیه ۷ آموزش‌و‌پرورش به زمین چمن شهدای لشکر آمدند، آن‌قدر خوب توپ زدیم که با سن‌و‌سال کم از تیم ما دونفر انتخاب شد. یکی از آنها من بودم. آن روز‌ها پدر و برادرهایم که همه بزرگ‌تر از من بودند، مخالف بازی فوتبال بودند و سعی می‌کردند منصرفم کنند. وقتی از تمرین برمی‌گشتم و متوجه می‌شدند که فوتبال بازی کرده‌ام برادرم کتکم می‌زد و می‌گفت «دیگر نبینم پا به توپ شوی.»

او ادامه می‌دهد: از طرف دیگر، چون موافق این راه نبودند، از نظر مالی هم حمایتم نمی‌کردند. خودم را به‌سختی به تمرین می‌رساندم و خیلی از اوقات از سر نداشتن کرایه راه، کلی پیاده می‌رفتم تا به محل تمرین برسم. باوجود همه این سختی‌ها، هیچ‌وقت ناامید نمی‌شدم. البته آقای شریفی هم خیلی همراهمان بود. او همه انگیزه ما بود و در‌کنار فوتبال، حتی ما را تربیت می‌کرد و اخلاق یادمان می‌داد.

 

مهدی مهربان، بازیکن و مربی سخت‌کوش فوتبال

 

اولین دستمزد فوتبال خیلی شیرین بود

مهدی با تمرین زیاد، خیلی زود به تیم‌های بنام مشهدی راه می‌یابد. درست در میانه‌های کلاس پنجم به تیم سایپای مشهد دعوت می‌شود و چهارسالی برای این تیم توپ می‌زند. خودش می‌گوید در این چهارسال دستمزدی دریافت نکرده است. سال‌هایی که فشار خانواده برای ترک فوتبال به بالاترین درجه رسیده بود.

بعد از آن به‌عنوان کمکی سر از تیم پیام درمی‌آورد و از آنجا به تیم بزرگ‌سالان صنعت گاز سرخس دعوت می‌شود. او در شانزده‌سالگی پا به این تیم می‌گذارد. به گفته او به‌ندرت پیش می‌آید فوتبالیستی با این سن به تیم بزرگ‌سالان راه پیدا کند. مربی این تیم، محمد یاوری بود که امروز مربی تیم ملی پایه‌هاست.

وقتی از تمرین برمی‌گشتم و متوجه می‌شدند که فوتبال بازی کرده‌ام برادرم کتکم می‌زد و می‌گفت دیگر نبینم پا به توپ شوی

مهربان می‌گوید: از یاوری هم در فوتبال زیاد آموختم و از همه مهم‌تر، چون به من حقوق می‌داد، باعث شد نگاه خانواده به من و عشقم به فوتبال تغییر کند و مثبت شود. اولین دستمزدم را از این تیم گرفتم که ماهیانه ۳۰۰ هزار‌تومان بود.

مهدی مهربان بعد‌از بازی در این تیم به دعوت منصور شفیعی و حسن بادامکی، به تیم امید ابومسلم دعوت می‌شود. از آنجا هم به تیم بزرگ‌سالان ابومسلم که زیرنظر پرویز مظلومی بود، می‌رود. حضورش در این تیم خوب پیش نمی‌رود. به قول خودش، چون به بازیکن اهمیت نمی‌دادند، از تیم جدا و راهی کیش می‌شود.

مهربان تعریف می‌کند: در کیش هم اوضاع بر وفق مرادم نبود. به مشهد برگشتم و تصمیم گرفتم بروم تهران و برای خودم تیم جور کنم!

 

خدا پاس گل داد

از اینکه در فوتبال دلالانی هستند که حرفشان خریدار دارد، می‌گوید تا بی‌پشتیبان‌بودن خودش را نشان دهد؛ «من پولی نداشتم که خرج پشت پرده فوتبال کنم. شاید باورتان نشود؛ وقتی تصمیم گرفتم به تهران بروم و تیمی برای خودم جور کنم، حتی کرایه اتوبوس نداشتم، یک شب در پارک خوابیدم و دو شب هم در مرقد امام (ره). در این سه روز هم فقط بیسکویت خوردم.

بالاخره هرطوری بود، خودم را به شهریار تهران رساندم که قرار بود آنجا تست بگیرند. وارد ورزشگاه شدم و جمعیت چهارصدنفری را دیدم، هول کردم و تصمیم گرفتم برگردم. تا سرم را برگرداندم، یاد امام‌رضا (ع) افتادم و اسم آقا قوت قلبم شد. با توکل به خودش در صف ایستادم و جلو رفتم.»

آن روز از میان چهارصدنفر سه نفر انتخاب شدند که وحید امیری (بازیکن پرسپولیس)، حمید خدابنده‌لو (بازیکن داماش گیلان) و مهدی مهربان از مشهد، آن سه نفر بودند. مهدی به این انتخاب معجزه می‌گوید؛ زیرا در وضعیتی که سه‌روز بدون جای خواب و خورد و خوراک بود، موفق شده بود در تست نمره قبولی کسب کند.

پولی نداشتم که خرج پشت پرده فوتبال کنم. وقتی تصمیم گرفتم به تهران بروم و تیمی برای خودم جور کنم، حتی کرایه اتوبوس نداشتم

مهدی در تعریف آن انتخاب می‌گوید: خدا آن روز در میان چهارصدنفر به من پاس گل داد.

البته آغاز این مسیر به حضور مهدی مهربان در تیم راه‌آهن به سرمربیگری علی دایی ختم می‌شود که بعد از مدتی به خاطر مشکلاتی فعالیت تیم منحل می‌شود.

با این اتفاق همه بازیکنان بدون تیم شدند؛ «هرکس پول داشت یا دلالی را می‌شناخت، زود برای خودش تیم جور کرد و باز من ماندم که با بی‌کسی و بی‌پولی چه کنم. بالاخره با کمک تدارکاتچی تیم استیل‌آذین موفق شدم با سرمربی و مربی آن تیم دیدار کنم و تست بدهم.»

 

داستان پیراهن شماره ۳

نقطه اوج فوتبال برای مهربان که سخت برای فوتبال زحمت کشید و با همه نداشته‌هایش و پشت پرده‌ها جنگید، در تیم استیل‌آذین رقم خورد.

او بعد از صحبت با مربی این تیم که آن زمان هومن افاضلی بود، موفق شد موافقت او را برای انجام تست بگیرد. از این مرحله سربلند بیرون آمد و قراردادی با او بسته شد که خودش هم باورش نمی‌کرد.

او به هتل المپیک در سال ۱۳۸۹ گریزی می‌زند و می‌گوید: برای منی که به‌زور ۵۰ هزار‌تومان جور کردم و راهی تهران شدم، قرارداد ۷۰ میلیون‌تومانی خیلی ارزش داشت. وقتی قرارداد را دیدم، گفتم خدایا ممنونم که چنین پاس گلی را دوباره به من دادی. دوسال برای استیل‌آذین بازی کردم و با پولی که گرفتم، به زندگی پدر و مادرم سرو‌سامانی بخشیدم. الان هم خوشحالم که خدا آن‌قدر داد که توانستم از کنارش به پدر و مادرم خدمت کنم.

بعد که این تیم به دسته ۲ سقوط می‌کند مهربان در چند تیم دیگر همچون الوند همدان و گرند بجنورد هم پا به توپ می‌شود و درنهایت به‌دلیل بیماری مادر که شرایط روحی مناسبی نداشت به مشهد برمی‌گردد و سربازی را انتخاب می‌کند. با پایان سربازی هم به قول خودش آن‌قدر دیگر زد‌و‌بند در فوتبال زیاد شده و آدم‌های غیر‌فوتبالی برای خودشان جا گرفته بودند که نتوانست برای خودش کاری کند. این می‌شود که تصمیم می‌گیرد مدرک مربیگری بگیرد و آکادمی خودش را راه بیندازد.

در همه سال‌هایی که مهربان فوتبالیست بوده، بیشتر در دفاع چپ پا به توپ شده‌است، آن هم با پیراهن شماره ۳.

خودش درباره انتخاب این شماره می‌گوید: از همان اول که وارد تیم‌های فوتبال شدم از امام‌حسین (ع) خواستم کمک و همراهم باشد و به عشق ایشان، پیراهن شماره ۳ را تنم کردم.

 

مهدی مهربان، بازیکن و مربی سخت‌کوش فوتبال

 

هوای بچه‌های کم‌برخوردار را داشته باشیم

مهربان خودش را بچه پایین‌شهر می‌داند که در فوتبال حسابی خاک خورده و کلی بالا و پایین شده‌است و می‌گوید: اگر من هم بچه پولدار بودم، شاید شرایط فرق می‌کرد.

او که خودش مسیر پایین به بالای فوتبال را تجربه کرده است، حالا دوست دارد برای استعداد‌های حاشیه شهر قدمی بردارد و دستگیر آنهایی شود که در آرزوی فوتبالیست شدن هستند و استعدادش را هم دارند.

برای همین بعد از سال‌ها سکونت در محله چهاربرج، آکادمی خودش را در همین محله راه‌اندازی کرده است و حالا به هشتاد‌پسر هفت تا هجده‌ساله علاقه‌مند به فوتبال آموزش می‌دهد. برای آموزش‌هایش هزینه کمی می‌گیرد و حتی از خیلی از بچه‌ها که وضعیت مالی مناسبی ندارند، نه‌تنها پولی دریافت نمی‌شود، بلکه کفش و لباس هم برایشان تهیه می‌کند.

او می‌گوید: باید هوای بچه‌های کم‌برخوردار را داشته باشیم. اگر استعداد بازیکن‌شدن دارند، پرورشش بدهیم. اگر هم ندارند، کمترین کار در حقشان این است که زمینه تفریح سالم را با فوتبال برایشان مهیا کنیم. همیشه به خودم می‌گویم هشتاد‌پسر یعنی هشتادخانواده. همه تلاشم هم برایشان نشان‌دادن راه و رسم درست‌زندگی‌کردن است.

مهربان معتقد است اگر در بالاشهر آکادمی راه بیندازد، حتما درآمد بیشتر نصیبش خواهدشد، اما دوست دارد این فن و مهارتش را صرف بچه‌هایی در حاشیه شهر کند که حتی زمینی برای تمرین ندارند؛ «من از کارم در کارخانه ایران‌خودرو گذشتم و الان همه انرژی‌ام را برای این بچه‌ها گذاشته‌ام تا از این راه ناامید نشوند؛ شاید این پاس گلی باشد که من بتوانم در محل زندگی‌ام به بچه‌محل‌هایم بدهم.»

 

بهترین اتفاق، قرارداد با تیم پیکان

او با همین هدف، بچه‌های بسیاری را که آینده‌شان را در فوتبال می‌بینند، در آکادمی‌اش پرورش می‌دهد. یکی از آنها امیرحسین عاشق است؛ پسری نوجوان که مهربان، خودش او را کشف کرده و به آکادمی‌اش آورده است؛ «امیرحسین مشغول بازی روی زمین آسفالت بود که متوجه استعدادش در فوتبال شدم. به آکادمی آوردم و کمکش کردم. در این راه هم اصلا بند پول نبودم.

باید هوای بچه‌های کم‌برخوردار را داشته باشیم. اگر استعداد بازیکن‌شدن دارند، پرورشش بدهیم

با تلاش خودش و کمک‌های جلال تختی، مربی بدن‌سازمان و مرتضی شبزاد، یکی از مربیان اینجا، خوش درخشید. حالا هم به تیم پیکان معرفی‌اش کرده‌ام و چند هفته گذشته، بردمش تهران تست داد و اولین قراردادش را با تیم پیکان امضا کرد. امیرحسین که بچه حاشیه شهر است، حتما با این راه زندگی‌اش را پیدا می‌کند.»

مهربان در این راه، همراهی و کمک افراد بسیاری را همچون ورزشکاران حسین عامری و سخندان و جمشید لامی، مدیر دبیرستان فردوسی که خودش ورزشی است را دارد. باوجود‌این، نبود اسپانسر را بزرگ‌ترین مشکل در حاشیه شهر می‌داند که حتی ممکن است آکادمی او را هم با داشتن هشتاد‌پسر بااستعداد به تعطیلی بکشاند و این همه استعداد در نبود حمایت مسئولان حیف و میل شود.

 

فوتبال و اخلاق را با هم یاد می‌گیریم

امیرعلی قاسمی دوازده‌سال دارد و چهارسالی از بازی فوتبالش می‌گذرد. والدینش از یک سال قبل، به‌دنبال تعریفی که از مهدی مهربان شنیده بودند، پسرشان را در آکادمی او ثبت‌نام کردند.

امیرعلی از پیشرفتش در فوتبال می‌گوید، اما بیشتر حرفش، درباره دلسوزی‌های مهربان برای آنهاست.

او می‌گوید: آقای مهربان مثل پدر دلسوز ماست. نه‌تنها در تمرین تلاش می‌کند بهترین باشیم، حتی پیگیری می‌کند که خوب درس بخوانیم و گاهی بلند می‌شود و می‌رود مدرسه تا وضعیت درسی‌مان را بررسی کند.

از طرف دیگر روی مسائل تربیتی بچه‌ها حساس است. نمی‌گذارد کسی صدایش را بلند کند یا رفتار ناپسندی در فوتبال داشته باشد. همیشه هم حرفش این است که باخت در فوتبال جبران می‌شود، اما باخت در ادب هرگز. مثلا یکی از نکاتی که به بچه‌ها می‌گوید این است که اگر کسی به شما حرفی زد یا رویتان خطا کرد اصلا به صورتش نگاه نکنید و از او رد شوید تا مجبور به انجام رفتار دور از اخلاق نشوید. من با همین نکات او و البته الگوبرداری از خوش‌اخلاقی‌اش در این مدت آرام‌تر شده‌ام.

 

مهدی مهربان، بازیکن و مربی سخت‌کوش فوتبال

 

مربی‌ای که استعداد را می‌شناسد، نه پول را

سینا کهن از آن جوان‌های بولوار شاهنامه است که مهربان، فراوان از فوتبالش تعریف می‌کند. حتی او را چندماه قبل به تهران برده است تا برای چند‌تیم تست بدهد. سینای هفده‌ساله از چهارسال قبل، زیرنظر مهربان، تمرین و فوتبال بازی می‌کند.

سینا از سطح بالای فنی و اداره خوب تیم و تمرین‌های مهربان می‌گوید و اینکه آن‌قدر حرفه‌ای کار می‌کند که از مجموعه‌اش چندین بازیکن برای تیم‌های شهری انتخاب شده‌اند و از همه مهم‌تر دوستش، امیرحسین عاشق، با تیم پیکان قرارداد بسته‌است.

حرف او این است که مهربان برای همه بچه‌ها سنگ‌تمام می‌گذارد و همه دغدغه‌اش، رسیدن بچه‌های حاشیه شهر به موفقیت است.

او می‌گوید: قبل از آمدن به این مجموعه، با چند آکادمی دیگر هم تمرین کردم. برای همه آنها اول پول مطرح است بعد استعداد. اما آقای مهربان فقط استعداد می‌شناسد، نه پول. اگر بازیکنی حتی هزار‌تومان نداشته باشد، اما خوب بازی کند، از جیب خودش برای ارتقای او خرج می‌کند و وضعیت خیلی از ما در آکادمی او همین است.

ما بچه‌ها که از وضعیت مالی خودمان و آقای مهربان خبر داریم، نگرانیم آکادمی او تعطیل شود.‌ای کاش اسپانسری پیدا شود که مثل آقای مهربان، بچه‌های حاشیه شهر و همتشان در فوتبال را قبول داشته باشد و نگذارد این آکادمی تعطیل شود.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۶ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۰۷ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44