انقلاب

مبارز 20ساله‌ای که مادر 2 فرزند بود
آن سال به دستور امام خمینی(ره) اولین حرکت عمومی و مردمی را زنان مشهدی رقم زدند و به اعتقاد برخی تحلیلگران این حرکت آن‌ها جرقه راهپیمایی‌های عمومی بود. ۰ حال در همه این سال‌ها از این زنان که در کوران حوادث حضور داشتند و جزو محرک‌های اصلی انقلاب اسلامی به شمار می‌آمدند، کمتر خاطره‌ای روایت شده است. هم‌زمان با ایام دهه فجر، پای حرف‌های یکی از همین زنان محله بالاخیابان(خیابان نوغان) به نام «زهرا دائمی» نشستیم که آن موقع اسم و رسمی نداشت و امروز هم ادعایی ندارد.
خطبه‌خوانی تاریخی در حرم امام رضا(ع)
در عاشورای سال 1357 و در آذرماه خواندن خطبه به نام امام خمینی(ره) ازسوی رهبر معظم انقلاب ، حضرت آیت الله خامنه ای اتفاق افتاد.
تکبیرهایی که کارساز شد
آذر57 اعتراض‌ها اوج گرفته بود. در یک تظاهرات نزدیک راه‌آهن شرکت کردیم و بعد هم پا به فرار گذاشتیم. موقع فرار تمام مدارکم که کارت سپاه دانش هم داخل آن بود از جیبم افتاد. رهبر معظم انقلاب اسلامی و جناب طبسی دفترشان در مسجد کرامت بود، هفته بعد از تظاهرات که از روستا برگشتم خدمت آن‌ها رفتم و پرسیدم که آیا مدارکم پیدا شده است یا نه؟ خوشبختانه مدارک و همه پول نقدی که داخل کیفم بود پیدا شده بود و مردم آن‌ها را تحویل مسجد کرامت داده بودند. مدارک را از رهبر معظم انقلاب اسلامی تحویل گرفتم و خوشحال بودم که به دست ساواک نیفتاده است.
فلسفه‌خانه‌هایی که درشان همیشه باز بود
درهمین زمان مردم گروه‌گروه به کوچه‌های مجاور پناه بردند و من‌ و مادرم ناگزیر پا به فرار گذاشتیم. بعد‌از دویدن در چند خیابان، ناگهان دیدیم در یکی از کوچه‌های اطراف حرم به نام «سیابون» هستیم؛ کوچه‌‌ای که درِ بیشتر خانه‌هایش برای پناه‌ دادن به مردم مبارز، باز بود.وقتی وارد خانه شدیم، صاحبخانه به‌گرمی از ما استقبال کرد و من و مادرم را در اتاق‌ پذیرایی جا‌ی داد؛ اتاقی که استکان‌های چای آماده و وسایل پذیرایی در آن چیده‌شده‌بود. وقتی جویای این وضعیت از صاحبخانه شدیم، او که زنی مهربان بود در جواب گفت: وسایل پذیرایی را آماده کرده‌ام و درِ خانه را هم بازگذاشته‌ام تا اگر مبارزی مجبور به فرار از دست پاسبان‌های رژیم‌شد، به‌راحتی وارد خانه‌ام شود. طوری وانمود می‌کنم که میهمان دارم تا چنانچه به‌دنبال او سربازی وارد منزلم شد، با نشان‌دادن اتاقی که چای‌ و وسایل پذیرایی دارد، ادعا کنم فردی وارد خانه‌ام نشده و میهمان‌هایی دارم که ساعت‌ها قبل به خانه‌ام آمده‌اند.
فرخی، خیابانی با خاطرات انقلاب
از قدیم تا کنون نام فرخی بر تابلو خیابان کنار استانداری دیده می‌شود. این خیابان که حدفاصل ملک‌الشعرای بهار25 و خیابان رازی است یکی از معابر پرتردد محسوب می‌شود. در پیشینه این خیابان حوادث مهمی ثبت شده است، از جمله در دی‌ماه 1357 حوادث مختلف انقلاب ی در آن روی داده است، به ویژه نهم و دهم دی‌ماه که تانک‌های رژیم پهلوی عرصه را به مردم تنگ کردند، آنان برای نجات جانشان از این مسیر به خیابان‌های پشتی دوان‌دوان می‌رفتند. به گفته برخی شاهدان عینی در جوی و خیابان کفش‌های بسیاری جا مانده بود.
اول تا دوازدهم بهمن ۵۷ به روایت روزنامه‌های مشهد
تیتر‌های شادی مردم از به ثمرنشستن خواستشان و پایان تحصن با به سرانجام رسیدن هدفشان، عنوان‌های اصلی روزنامه‌های این روز را تشکیل می‌دهد.
پرونده امین‌الله زاهدی با مُثله‌شدن بدنش بسته شد
صبح که شد، خواهر بزرگ تقی که منزل پدرش زندگی می‌کرد، به من گفت بیا منزل خواهر دیگرم برویم، شاید شوهر‌خواهرم از تقی خبری داشته باشد. ما به منزل خواهر دیگرش رفتیم. آنجا متوجه شدیم شوهر خواهرش مریض است. قرارشد خواهر بزرگ شهید به همراه شوهرش به منزل ما بروند و از آنجا داروی قلب برای مریض بیاورند. من جرئت نکردم بروم، چون خانه‌مان تحت‌نظر ساواک بود. کمی بعد صدای فریادی از پشت در حیاط شنیده شد که می‌گفت: زاهدی را کشتند... زاهدی را کشتند...