انقلاب

جمعیت میلیونی عاشقان سردار در خیابان امام رضا(ع)
راهپیمایی و تظاهرات‌های زیادی از بحبوحه انقلاب تا به امروز در خیابان امام رضا(ع) انجام شده است. همچنین گروه‌های مختلف مردم و هیئت‌های مذهبی در مناسبت‌های مختلف مانند تاسوعا، عاشورا و شهادت امام رضا(ع) در این مسیر حرکت کرده‌اند. اما سیل جمعیتی که در روز تشییع پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در این خیابان دیده شد، چیز دیگری بود.
 روح «روح‌بخش» در یکشنبه خونین مشهد آسمانی شد
شهید سیدمحمد روح‌بخش‌باغی در هفده‌سالگی، وقتی شور مبارزه داشت، در 9و10دی سال1357 خودش را از پایین‌خیابان به بیت آیت‌الله شیرازی رسانده بود تا اعتراضش را با حضور در راهپیمایی بیان کند. او روز یکشنبه، دهم دی، بعد از مدت کوتاهی شعاردادن در چهارراه شهدا، هدف گلوله رگبار مسلسل قرار گرفت و با اصابت تیر به سرش به شهادت رسید.
راوی بچه‌های آسمان
زهرا فرخی، متولد ۴ خرداد ۱۳۶۲ است، همه حسرتش این است که ای‌کاش در ۳ خرداد، سالروز آزادسازی خرمشهر متولد می‌شد تا می‌توانست به تاریخ تولدش بیشتر مفتخر باشد. نزدیک به ۲ دهه است که کار نویسندگی را آغاز کرده و در این مدت ۵ کتاب، ۴ ویژه‌نامه و ده‌ها مصاحبه و گزارش با خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان را در کارنامه کاری خود دارد، البته به قول خودش یکی دو جین مصاحبه و نوشته‌های دست‌نخورده در خانه دارد که به‌واسطه وسواس فراوان روی نوشته‌هایش، فرصت تکمیل و چاپ آن‌ها فراهم نشده است.
سرهنگ تولایی بازنشستگی را نپذیرفت تا از وطن دفاع کند
محمود منظم تولایی، دوم اردیبهشت سال ۱۳۱۴ در مشهد به دنیا آمد. او در ابتدای جوانی با عنوان سرباز پیمانی وارد ارتش شد؛ این حضور ۹ سال طول کشید تا به دانشکده افسری رفت و به عنوان دانشجوی ممتاز با مدرک لیسانس دانش آموخته شد. با اینکه او در زمان پیروزی انقلاب ، می توانست بازنشسته شود، اما ترجیح داد بماند؛ می گفت: «حالا خدمت برای ارتش و دفاع از میهن و اسلام ناب محمدی ارزش دارد، نه زمان طاغوت.» عراق که به ایران حمله کرد، او از همان نخستین روزهای جنگ به عنوان یک فرمانده مسئول و نظامی متعهد در فکر رفتن به جبهه بود و چنین حضوری را وظیفه خود می دانست.
یکشنبه خونین، تکلیف انقلاب در مشهد را روشن کرد
نهم و دهم دی ماه ۱۳۵۷ از روز‌های خونین و فراموش‌نشدنی در تاریخ تحولات اجتماعی و انقلاب اسلامی در مشهد است. روز‌هایی که در آن ده‌ها نفر از مردم بی‌گناه مشهد به خاک و خون کشیده شدند.
جنایت در بیمارستان امام رضا(ع)
غروب 23‌آذر‌1357 خورشیدی، برابر با 13‌محرم 1399هجری‌قمری، مشهد، چیزی شبیه غروب کربلاست. چند‌ساعت پیش، هوای مشهد آفتابی بوده، آفتاب که نه، نیمه‌جان نوری با تابشی بی‌رمق در دهان یخ آسمان، یخ از جیغ گلوله‌های خلاص بر سینه‌ها، سرها، دست‌ها و شعارها. یکی می‌پرسد: «‌پس بچه‌ها! بچه‌ها کجایند؟» بعد فریاد ضجه و شیون ده‌ها مادر با صدای پاهایی که هراسان، پله‌های بسیاری را بی‌نشان بالا و پایین می‌دود، در‌هم می‌آمیزد تا روز سیاه مشهد در پاییز‌1357 رقم بخورد؛ روزی که با « کودک‌کشی» به پایان رسید اما همیاری و اتحاد مردم در دفاع از آرمان‌هایشان آن را در تقویم‌ها «روز همبستگی ملی» ثبت کرد.
انتهای دانش به نام بنیان‌گذار مکتب نرجس تابلو خورد
بسیاری از بانوان قدیمی مشهدی که حتی پایشان به مکتب نرجس نرسیده است، تا اسم این مکان را می‌شنوند، اولین چیزی که به ذهنشان خطور می‌کند، نام بانو طاهایی است. زنان دهه‌های50و60 مشهد او را خوب می‌شناسند؛ خانمی که اسوه صبر، فروتنی، شجاعت و مبارزه بود و برای رسیدن به هدفش سختی‌های بسیار تحمل کرد، اما هیچ‌گاه از آنچه می‌خواست، عقب ننشست. پس از چندسال پیگیریِ شاگردان طاهایی برای نام‌گذاری یکی از کوچه‌های مشهد به نام ایشان، سرانجام این اتفاق رخ داد و حدفاصل انتهای خیابان دانش تا کوچه آخوندخراسانی20 به این اسم نام‌گذاری شد.