اراضی کشاورزی اکبرآباد متعلق به فردی به نام علی میرفندرسکی بوده است. او که زمینهای زیادی هم داشته، در سال ۱۳۴۱ این محدوده ۹۰ هکتاری را با قیمت هر سهم ۵ هزار تومان به ۲۸ کشاورز اهل توس میفروشد.
میدانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای بزرگداشت واقعه ۱۷شهریور و شهدای آن در سال58 به همین عنوان نامگذاری شد. این میدان حالا به دلیل قرارگرفتن در مسیر خیابانهای منتهی به سمت حرم و همچنین به دلیل نزدیکی به مجتمعهای تجاری، اهمیت زیادی دارد.
چند روز مانده به سالروز جمعه سیاه 57، به این خیابان میرویم تا داستان این میدان را از زبان شهروندان بشنویم.
چند روز پیش، بنای فروشگاه لشکر در خیابان بهار تخریب شد؛ بنایی که اگرچه تاریخی نبود، یکی از ساختمانهای خاطرهدار هویتی در شهر مشهد به شمار میرفت. نام این ساختمان بیشاز هر چیز با انقلاب و روزهای خونین دیماه57 مشهد گره خورده بود. همانجا که مردم معترض جلو استانداری خراسان، بهتلافی تیراندازی ارتشیها و حرکت دیوانهوار تانکها در 9دی57، فروشگاه را آتش زدند.
شروع تخریب این بنای خاطرهانگیز و کلنگزنی عملیات احداث برج هفدهطبقه سلامت در محل آن، بهانهای شد تا به گذشته این بنای خاطرهانگیز بپردازیم. بنایی که به گفته معماران قابل جابهجایی بوده است.
مسجد فیل که از دوره قاجاریه به جا مانده است، از جمله مساجد فعال مشهد در سال ۱۳۴۲ بود که بیشتر در مخالفت با ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه به شهرت رسید.
منزل مرحوم ماشاالله عابدینزاده در محله عنصری بیش از نیم قرن است ازعزاداران حسینی(ع) میزبانی میکند. روضه خانگی که بعد از فوت پدر توسط پسرش محمدتقی عابدینزاده برگزار میشود.
فاطمه خانم دختر شهید میگوید: پدر در عملیات فتح بستان چشم و گوش چپ خود را از دست داد و پهلو و قفسه سینهاش شکافته شد، هشتماه در بیمارستان امام رضا(ع) بستری بود، من هر روز پیشش بودم اما یکبار هم صدای نالهاش را نشنیدم. در عملیات والفجر یک، کمرش شکست و ترکش خمپارهها قسمتی از رودهاش را از بین برد، دکترها به مادرم گفتند که دیگر نمیتواند راه برود اما آنها اراده بابانظر را دستکم گرفته بودند.
6دهه از قیام خونین 15خرداد میگذرد و حالا کمتر کسانی ماندهاند که آن روز خونین را به چشم دیده باشند و ترس و شور و اضطراب آن سال را به خاطر داشته باشند. سیدمرتضی مرکبی از اهالی جاهدشهر، با اینکه سال42 نوجوانی سیزدهساله بوده و در تظاهرات شرکت نداشته است، خاطرات زیادی از خفقان آن سال و سالهای بعدش به خاطر دارد. او که فرزند یک مأمور شهربانی وفادار به شاه بوده است، ماجراهای جالبی را از زاویه دید خودش برایمان تعریف میکند. پدری که سرانجام بعد از حمله ماموران گارد به بیمارستان امام رضا(ع) به صف انقلاب یون پیوست.