انقلاب

پرستاری از انقلاب تا خط مقدم
طاهره محمدقلی‌زاده طبسی، ساکن محله گوهرشاد، مامایی بود که در دوران انقلاب و دفاع مقدس به میدان آمد و از هیچ‌کاری دریغ نکرد. اسفند سال ۶۰ اولین‌باری بود که اعزام شدم. وقتی با هواپیمای نظامی به اهواز رسیدیم، در یک بیمارستان خارج از شهر مستقر شدیم. در آنجا به ما گفتند بخشی را برای درمان مجروحان آماده کنیم. آنجا پوشش داده شده بود و شب‌ها با یک نور کار می‌کردیم و بیشتر فعالیت‌هایمان را در روز انجام می‌دادیم. وقتی بخش را آماده کردیم، از طرف اداره بهداری برای بازرسی آمدند. من به آن‌ها گفتم «اینجا آماده است و من می‌خواهم جلوتر بروم»، اما با درخواستم موافقت نشد. حمله «فتح‌المبین» که شد من در آنجا بودم. شب آماده بودیم و از نصفه‌شب صدا‌های یازهرا (س) را می‌شنیدیم. نزدیک سحر که شد، اولین مجروح‌ها را آوردند.
دوساعت در جوی ماندم تا گلوله‌باران تمام شد
مبارزات و جان‌فشانی‌های مردم غیور و انقلاب ی مشهد در روزهای قبل از انقلاب ‌‌، همواره یادآور رشادت ‌دلاورمردان و زنانی بوده است که در عرصه‌های مختلف و در راه پشتیبانی از این حرکت‌های مردمی، حضوری پررنگ داشته‌اند. نزدیک شدن به چهل و سومین سالروز پیروزی ‌ انقلاب مردمی ایران، بهانه‌ای شد تا به‌سراغ یکی از ‌جوانان دیروز محله طبرسی برویم؛ کسی که در راه رسیدن به اهداف و آرمان‌های امام، چنان سر پرشوری داشت که به‌سبب تفکرات آزادی‌خواهانه به او «ابوشریف» و «کاسترو» لقب داده بودند و هنوز انقلاب ی‌های سال‌های56 و 57 او را به‌نام «ابوشریف» می‌شناسند. از فضل‌الله جعفری‌ماسوله می‌گویم؛ میانه‌مردی که سال‌ها در کسوت معلمی، درس ایثار و آزادگی به شاگردانش داده است.
انقلاب اسلامی به روایت میدان شهدای مشهد
از اوایل اردیبهشت سال1327 زمینه آماده‌سازی مجسمه رضاشاه شروع شد. مجسمه رضاشاه روز یکشنبه دوم خرداد 1327 همراه با برگزاری مراسمی افتتاح شد. این مجسمه در بالاخیابان و محل تقاطع شش خیابان نصب شد. برای افتتاح مجسمه، اطراف میدان شاه و وسط میدان و ساختمان شهرداری با 3هزار و450 لامپ تزیین شده بود. با افتتاح میدان مجسمه یا همان میدان شاه مشهد، این میدان یکی از مکان‌های تجمع سیاسیون و تشکل‌های فعال در شهر مشهد شد. وقایع این میدان نشان‌دهنده اهمیت آن در تحوالات معاصر است.
نگهبان مجسمه شاه در سال 57: ما دکـــور بــودیم
عبد‌الوهاب براتی، یکی از همین افراد بود که با وجود نظامی بودن و کار نگهبانی از مجسمه شاه، حتی در دی و بهمن‌ماه، یعنی روزهای شلوغ مشهد هم به کسی آسیب نزد؛ جز یک مورد که منجر به شکستن شیشه موتور معترضی شد. او تمام آن روزها در کوران حوادث حضور داشت و شاهد و شنونده اتفاقات مختلف سال 57 بود. از شکنجه انقلاب ی‌ها در ساختمان ساواک گرفته تا ترور «شهیرمطلق»، فرمانده لشکر 77 خراسان، توسط یکی از سربازان و خوشحالی مردم از پیوستن ارتشی‌ها به مردم.
آیت‌الله ضد تانک
سال 1353 آیت‌الله مرعشی به مشهد می‌آید و منزل ایشان کانون رایزنی‌های تظاهرات انقلاب اسلامی می‌شود. آن زمان منزل آیت‌الله شیرازی، آیت‌الله قمی و آیت‌الله مرعشی سه پایگاه برای فعالان انقلاب ی شهر بود. او به خاطر نترس بودن و فعالیت‌هایش به «آیت‌الله ضد توپ و تانک»، «ژنرال انقلاب »، «ژنرال مرعشی» و در اسناد ساواک به «یاغی مرعشی» معروف شده بود.
انقلاب مشهد از زبان جواد سقای‌رضوی، مسئول مهدیه مشهد
قرار است چند برگ از دفتر خاطرات انقلاب ی جواد سقای‌رضوی را ورق بزنیم؛ مردی که در هسته مبارزات است و اتفاقات جالبی را رقم می‌زند؛ اتفاقاتی گاه شیرین و گاه تلخ. مبارزی که از موسسان مهدیه مشهد و صندوق انصارالمهدی است و از پیش از انقلاب اسلامی مدیریت آن را برعهده دارد و رئیس هیئت‌مدیره مرکز توان‌بخشی فیاض‌بخش نیز هست. کسی که می‌گوید: 23بهمن چند معلول آمدند پیش آیت‌الله مجتهدی. گفتند رئیسمان طاغوتی بود، بیرونش کردیم و حالا نان نداریم بخوریم. آیت‌الله من را فرستاد تا ببینم حرفشان چیست. رفتن من همانا و ماندنم همان؛ از همان روز تا الان در آسایشگاه فیاض‌بخش هستم.
داستان یک بازداشت عارفانه و شهادت عاشقانه
سید داوودرضوی طهماسبی ماجرای فرزندخواندگی‌ محمداژدر را اینطور تعریف می‌کند: یک روز نیروهای کمیته تعدادی منافق را دستگیر کرده و به اداره اطلاعات(فرمانداری سابق مشهد) آوردند. به عنوان مسئول رسیدگی به پرونده این افراد، به اتاقی که محل نگهداری آنان بود رفتم و در بین افراد دستگیر شده، چشمم به نوجوان کم سن‌وسالی که در بین این افراد نشسته بود افتاد. با خودم احساس کردم که این نوجوان بی‌گناه است و اشتباهی دستگیر و به این محل آورده شده‌است. بلافاصله از مأموران خواستم که او را به اتاقم بیاورند تا با او صحبت کنم. در پرونده‌اش نوشته شده بود: دستگیری به‌دلیل دزدیدن دوچرخه. وقتی با او شروع به صحبت کردم، متوجه شدم که او در جلو یکی از سینماهای مشهد ایستاده بوده و در حال نگاه کردن به عکس‌های جلو سینما بوده‌است، مأموران نیز به او مشکوک شده و او را دستگیر می‌کنند. در همان لحظه متوجه شدم که این پسر بی‌گناه بوده و اشتباهی دستگیر شده‌است.