انقلاب

ارادت به سبک روح ا...
برای شناخت امام باید نشست پای آن‌ها که عیار او را از نزدیک سنجیده‌اند. نجارشهری از همان‌هاست. کسی که از وقتی عقل‌رس شده نام امام را شنیده است و با کلام امام زندگی کرده و خط‌مشی‌اش گذاشتن جای پا در مسیر قدم‌های اوست. او متولد 33 است و عاشق امام. نمی‌تواند آن‌جور که دلش می‌خواهد امام را توصیف کند و طبیعی است. شاید هیچ محبی نتواند محبوبش را باب میلش وصف کند! شبیه کسی که می‌خواهد تابلوی فرشچیان را ترسیم کند، اما نقاشی‌اش بر صفحه کاغذ به هنر کودکی چند ساله می‌ماند! نجارشهری بارها تأکید می‌کند: « امام حرف‌هایش خدایی بود و به دل می‌نشست.»
زمین حاج حسین هدایت، خانه خدا شد
علیمردانی14 را همه به نام کوچه مسجد می‌شناسند. به‌خلاف خیلی از مساجد این حوالی، در مسجد هدایت کوچک است با ساختمانی به‌نسبت بزرگ که از همان ورودی، پلکانی راه به بالا می‌برد. گفته می‌شود طبقه زیرزمین کارگاه تولیدی است که اجاره داده شده و بیشتر درآمد مسجد از همین منبع است. طبقه دوم مخصوص نمازگزاران و طبقه سوم مخصوص فعالیت‌های فرهنگی است. کار سخت بالارفتن از پله‌های نفس‌گیر را آسانسور راحت کرده است. این هم از قلم نیفتد که مسجد هدایت و فقیه‌سبزواری فاصله مسافتی چندانی ندارند و هردو همسایه بازار بزرگ ایثارند.
 آمده‌ای نان بخوری یا مبارز باشی؟
پرسید تازه طلبه شده‌ای؟ گفتم بله و بعد از من سؤالی پرسید که می‌شود گفت مسیر زندگی‌ام را روشن کرد؛ گفت: آمده‌ای حوزه نان بخوری یا برای اسلام کار کنی و مبارز باشی؟ حالا که آمده‌ای سعی کن مؤثر باشی نه این که تنها درس بخوانی، منبر بروی و نانی درآوری. مبارزه علیه ظلم را از یکجا شروع کن. این جملات، مرا سخت به فکر فرو برد تا سال ۴۹ که یک روز در مسجد روستایمان دعای ندبه برگزار می‌شد و من سخنران بودم. یک‌دفعه چشمم افتاد به عکس شاه که بالای منبر قرار گرفته بود؛ با خود گفتم از همین جا باید شروع کرد.
خیابان‌های شناسنامه‌دار
نام‌هایی که روی کوچه‌ها و خیابان‌ها می‌گذارند، همگی جزو هویت شهری و حتی فردی هستند. آدم‌ها بعد از معرفی شناسنامه خود از مکان‌ها حرف می‌زنند. اینکه کجا متولدشده‌اند یا در چه کوچه و خیابانی زندگی می‌کنند. درواقع بحث نام‌گذاری معبر شهری حکم شناسنامه شهر را دارد و مدیران شهری به‌‌ویژه کمیته نام‌گذاری وظیفه‌دارند نام خوبی برای معابر و کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر انتخاب کنند؛ چراکه اسامی در معابر شهری باید نمایانگر سابقه تاریخی، فرهنگی و تمدن دینی یک شهر باشد یعنی وقتی‌که یک فرد غریبه وارد شهر می‌‌شود بدون اینکه شهر را بشناسد بتواند از روی اسامی خیابان‌ها به حادثه‌های تاریخی و افتخارات مربوط به آن شهر پی برد.
آرزویم را برآورده کرد و رفت
سید علی توکلی جوان ۲۲ ساله‌ای بود که سال ۶۳ با خدای خودش معامله کرد و رراهی جبهه‌های حق علیه باطل شد. با کار‌های خوبی که سید علی برای خانواده انجام داده است نه تنها خواهرش زهرا که همه اعضای این خانواده خاطرات او ملکه ذهنشان شده و همیشه احساس می‌کنند آقا سید علی پیششان است و با آن‌ها زندگی می‌کند.
همسایگی با دانشمند ستاره شناس در بولوار ابوریحان
بولوار ابوریحان به میدانی به همین نام ختم می‌شود و یکی از محدوده‌های پرتردد منطقه به حساب می‌آید که از یک طرف به بازار بزرگ مفتح (سی‌متری طلاب) راه دارد و از طرفی میانه‌های بولوار به تقاطع بازار بزرگ مانتو ایثار می‌رسد. آن‌هایی که ادعا می‌کنند مشهدی‌ها این محدوده را با نام حاج‌اصغر غفوری‌مقدم و بستنی معروف دقت می‌شناسند، کم نیستند. بعضی‌ها که سن‌وسال‌دارترند هم یاد گذشته را این‌طور زنده می‌کنند: اینجا قلعه «شات‌کن» بود و سال‌ها حالت روستایی داشت.
حیدر رحیم‌پور ازغدی؛ یار رهبری و عدالت‌خواه انقلابی
خاطره‌های حاج حیدر رحیم پور از دوران مبارزه علیه استبداد پهلوی در زمان ملی‌شدن صنعت نفت و آشنایی‌اش با شهید نواب‌صفوی و مراوده نزدیکش با مقام معظم رهبری برای همه درس‌آموز بود. سراسر زندگی او عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی بود. او و دوست قدیمی‌اش، مرحوم علامه محمدرضا حکیمی، همیشه به‌دنبال تحقق عدالت در جامعه اسلامی بودند. حاج‌حیدر انقلاب ی بود و انقلاب ی زیست و تا آخرین لحظه بر این عهدش استوار ماند. او ظهر جمعه ۱۹شهریور در هشتادونه‌سالگی دار فانی را وداع گفت.