حکایت مجسمه نادر؛ هنر دست ابوالحسنخان صدیقی
آرامگاه نادرشاه افشار در مشهد یکی از بناهای نادر ملی است که خیلی زود و کمی بیش از یک دهه پس از ساختش در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفته است. این بنا که به همت معمار زبردست، هوشنگ سیحون، ساخته شده است، سال ۱۳۴۲ افتتاح میشود و ۱۸ آذر ۱۳۵۴ در فهرست آثار ملی ایران قرار میگیرد. با وجود این، شاید چیزی که از بیرون حصار باغ نادری بیشتر جلب توجه میکند، مجسمهای باشد که بالای بنا و جایی در دید همه است.
تقریبا میشود گفت هیچ رهگذری نیست که از کنار باغ نادری عبور کند و گامهایش کُند نشود و مجسمه نادرِ سوار بر اسب را دید نزند. حتی بیشتر آنهایی که بلیت میخرند و وارد باغ میشوند هم وقتی جلو بنا میرسند، سرشان را تا میتوانند به بالا میگیرند و جزئیات مجسمه نادر، اسبش و سربازان پشتسرش را دقیق بررسی میکنند.
این مجسمه شگفتانگیز و غولآسا را هنرمند چیرهدست، ابوالحسن صدیقی، ساخته است. ابوالحسنخان شاگرد یگانهاستاد نقاشی اواخر قاجار و اوایل پهلوی، کمالالملک غفاری بود. او پس از اینکه در مدرسه «صنایع مستظرفه» کمالالملک درسش را خواند و وقتی استادش به حسینآباد نیشابور هجرت کرد، ناگزیر راهی اروپا شد و آنجا مجسمهسازی فراگرفت.
ابوالحسنخان در طول عمرش آثار زیادی به جا گذاشته است که بیشترین آنها مربوط به فردوسی است. اکنون در حوالی سالگرد ثبت ملی شدن بنای آرامگاه نادرشاه، قصد داریم از اثر دست مردی بگوییم که سهم و منزلت و اعتباری جاودانه در اعتلای هنر نقاشی و مجسمهسازی در ایران داشت؛ قصد داریم از چگونگی شکلگیری مجسمه نادر بگوییم.
پیشدرآمد مجسمه نادر
حوالی سال ۱۳۳۳ وقتی کار ساخت مجسمه بوعلیسینا که اکنون در میدان بوعلی همدان است، تمام میشود، به ابوالحسنخان پیشنهاد ساخت مجسمه نادرشاه داده میشود. قدرتالسادات میرفندرسکی، همسر ابوالحسنخان، که شب و روز تلاش او را میبیند، میداند در آستانه شصتسالگی، پذیرفتن کار جدید برای مردی به سرسختی ابوالحسنخان یعنی چه.
در کتاب «ابوالحسنخان صدیقی» که مرکز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران منتشر کرد، جزئیاتی دراینباره آمده است. قدرتالسادات میگوید ابوالحسنخان برای هر مجسمهای که میخواست بسازد، آنقدر طرح میکشید تا خسته میشد. با وجود این، در یکی از همین خستگیها، پیشنهاد ساخت مجسمه نادر را پذیرفت و با قدرت به رم رفت.
پایتخت ایتالیا با نقاشیهای جورواجورش در خیابانها و ساختمانها، برای این زوج، شهری رؤیایی میشود. برای ابوالحسنخان نقاشیکشیدن حکم نوشتن خاطرات روزانه را داشت و همسرش میگوید هر شب که از پرسهزنی در کوچهپسکوچههای رم به خانه برمیگشتند، ابوالحسنخان مثل کودکی که مشق فردایش را مینوشت، هرچه را در خاطر داشت، نقاشی میکرد.
پیشتر، بیشتر کارهای ابوالحسنخان صدیقی سنگی و گچی بود، اما اینبار قصد ساختن یک مجسمه برنزی را داشت. در نتیجه، او مدتی در کارگاه ریختهگری «برونی» با آرتور برونی، صاحب کارگاه، جدل داشت. برونی تصور نمیکرد که یک پیرمرد شصتساله از سرزمینی غریبه با مجسمهسازی، آمده باشد به مهد مجسمهسازی و سرزمین میکلآنژ و قصد مجسمهسازی و ادعای ذوق داشته باشد.
با وجود این، هنگامی که برونی از ابعاد کار مطلع میشود، شیفته جسارت ابوالحسنخان میشود: «با تمام این احوال، هرچه کار رو به اتمام میرود، آشکارا، برونی فاصلهاش را با من کمتر میکند. برخلاف ماههای نخست آشنایی، شکوه و عظمت کار، او را ناگزیر به تحسین و تمجید از سرانجام کار میسازد.»
برونی چنان شیفته این اثر میشود که پس از پایان کار، قصد میکند مجسمهای از خود ابوالحسنخان را در فضای بیرونی کارگاه نصب کند و میگوید: «تو توانمندترین مجسمهسازی هستی که کارگاه برونی به خود دیده است.» ابوالحسنخان به این شنیدهها لبخند میزند، اما ناگهان دلش شور میافتد: «بغض گلویم را میفشرد. راستی، نکند برونی به این باور گرفتار شده باشد که من کسی هستم!»

ابوالحسن صدیقی
سرانجام مجسمه نادر
ابوالحسن صدیقی بهمن۱۳۳۶ از رم به رئیس هیئتمدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گزارشی ارائه میدهد. او آنجا ضمن اشاره به اوضاع سخت زندگی در رم و هزینه سنگین تهیه مصالح و دستمزد گران کارگران، درباره تغییر اندازه مجسمه و هزینهها مینویسد: «کار ساخت مجسمه نادر در کارخانه برونی ایتالیا با تغییر تعداد سربازها از دو نفر به سه نفر و ارتفاع از چهارونیم به پنج متر، افزایش یافته و این امر باعث شد وضع و حرکت اسب هم بهکلی تغییر کند، زیرا در طرح قبلی اسب روی سه پا ایستاده بود ولی حالا روی دو پا ایستاده و این خود عمل قالبگیری و برنزریزی را مشکل کرده و باعث افزایش هزینهها شده است.»
انجمن هم در پاسخ، ضمن اشاره به پیشرفت کار ساختمانی آرامگاه نادر و تمامشدن آن تا سال۱۳۳۷، از به تأخیر افتادن ساخت مجسمه و شرایط پیشنهادی قرارداد کارگاه برونی ابراز تأسف میکند. با وجود این، انجمن پذیرفت علاوه بر یکمیلیونریالى که قبلا پرداخته بود، ۱۲۰ هزار ریال دیگر هم برای ساخت ماکت گچى مجسمه، اقامت در ایتالیا و نظارت بر مراحل ساخت و نصب مجسمه اصلى به ابوالحسنخان بپردازد. همچنین، درخواست جدید برونی مبنی بر دریافت مبلغ بیشتر را غیرمنطقی دانست و تهدید کرد که کار را به کارگاهی دیگر وامیگذارد.
ابوالحسنخان، سفر برونی و سازنده مجسمههای کارگاه به آمریکای جنوبی را دلیل اصلی تأخیر میداند و از اینکه انجمن، ساخت بنای آرامگاه را با ساخت چنین مجسمه بزرگی مقایسه کرده است، گله میکند. هوشنگ سیحون، معمار آرامگاه نادر که در آن زمان به بلژیک سفر کرده بود، از طرف انجمن برای مذاکره با کارگاه برونی و هماهنگی درباره مجسمه به رم میرود. نتیجه این مذاکرات میشود اینکه ۱۱ خرداد ۱۳۳۷ قراردادی با برونی امضا و نظارت فنی به ابوالحسنخان واگذار میشود.
با همه اینها، تأخیر در ساخت مجسمه فقط بهدلایل مالی و بدعهدی طرف ایتالیایی نبود؛ دانشگاه تهران حقوق ابوالحسن صدیقی را قطع کرده و حتی مأموریتش هم در ایتالیا تمدید نشده بود. در نتیجه صدیقی انجمن و دانشگاه را هم مقصر میداند که گره در کار میاندازند.
او حتی در گزارشی مینویسد: «کارگرى که به کمک مىگیرم، باید روزانه بیش از حقى که براى خودم در نظر گرفته بودم، به او اجرت بدهم و از این حیث، درواقع بنده کارگر هستم.»
سرانجام مجسمه چهاردهتنی نادرشاه، ۱۲ فروردین ۱۳۴۲ روی یک پایه سنگی بهارتفاع هفده متر در باغ نادری نصب میشود.
* این گزارش سهشنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۶۴۷ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.
