دفاع مقدس

جلیل زهرایی با عکاسی عطش را رفع می‌کند
سیدجلیل حسینی‌زهرایی در گوشه دنج خانه‌اش یک دنیا عکس دارد که از بعضی از آن‌ها تنها یک نمونه وجود دارد و آن هم همینجاست. بخش زیادی از عکس‌های این پیشکسوت به ورود اسرا به مشهد اختصاص دارد.
خاطرات اسماعیلیان از همراهی سیدحسن نصرالله
اسماعیلیان در سفر‌هایی که به سوریه و شهر‌های مرزی لبنان و سرزمین‌های اشغالی داشت، سیدحسن نصرالله را که در آن روز‌ها یکی از فعالان جنبش تازه‌پا‌گرفته حزب‌الله لبنان بود، همراهی می‌کرد.
بعد از تو دیگر گیلاس نخوردم
محبوبه خانم، خواهر شهید منوچهر محمد‌پور حسن‌آبادی می‌گوید: تابستان‌به‌تابستان دلم برای خوردن گیلاس ضعف می‌رود. اما من سر قولم هستم، ۲۶سال است منتظرم برگردد تا با هم دوباره گیلاس بخوریم. 
پرستار جنگ، روی ویلچر هم یاریگر دختران طرق است
فاطمه عباسی در زمان جنگ پرستان مجروحان بود، سوادی نداشت که خاطراتش با رزمندگان را در دفتری ثبت کند، اما آن قدر عزیز بود که مجروحان جنگ، دفتری به او بدهند و خاطراتشان را برایش بنویسند.
«علی‌نجات عباسی» صورتش را فدای وطن کرد
«علی‌نجات» جانباز ۷۰ درصدی که بدون یک دست و یک چشم و البته با صورتی که بعد هفده عمل جراحی سنگین سر جایش نشسته، همه این سال‌ها را به جمع‌کردن خاطره‌ها و ساختن مستند‌های جنگ گذرانده.
مادر شهید ماجونی خانه‌اش را به حسینیه تبدیل کرد
فاطمه دهباشی، مادر شهید محمد ماجونی دوست داشت به یاد پسرش خانه‌اش را تبدیل به حسینیه کند. وقتی مادرشهید سال ۱۳۸۷ فوت کرد منزلش به نام «حسینیه شهید محمد ماجونی» در محله شروع به فعالیت کرد.
در رثای مادر شهیدرثایی؛ بانوی خیر محله سرشور
مادر شهید محمدرثایی، یکی از خیران محله سرشور است که حدود ۹ دهه از زندگی‌اش می‌گذرد و در این مدت تمام دارایی‌اش از مال دنیا دوبقچه بیشتر نیست.