محلیها محمدعلی راستگو را بهعنوان مداح اهلبیت (ع) میشناختند. او که سال۱۳۶۱ برای خدمت سربازی به جبهه رفت، در سال۶۵ نیز دوباره داوطلبانه به جبهه برگشت و بههمراه سه نفر از همرزمانش تخلیه شهدا را انجام میداد؛ یعنی پیکر شهدا را از خط مقدم به عقب میبرد، آن هم نه پیکرهای سالم، بلکه آنهایی را که تکهتکه شده بودند یا برخی از اعضای بدنشان نبود.
این نوشته ادای احترامی است به این جانباز میهن.
آقامحمدعلی که برای برگرداندن این پیکرها به مادران چشمانتظار از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد، بهدلیل موجگرفتگی و و جراحتهای شیمیایی در گذر زمان دچار مشکلات متعددی شد. اما با همه این جراحات، درصد جانبازیاش صفر بود. آنطورکه خودش تیرماه سال۱۳۹۷ در مصاحبه با شهرآرامحله گفته بود «وقتی از جنگ برگشت، دلش رضا نبود که برای تشکیل پرونده برود؛ چون برای رضای خدا رفته بود. پس کار کرد و خرج زندگیاش را درآورد.»
از دهه۹۰ او دیگر توان کارکردن نداشت و زندگیاش بهسختی میگذشت. حتی برای اینکه خرج زندگیاش را دربیاورد کارگری کرد، اما هیچوقت به کاری که برای رضای خدا انجام داده بود، تردید نکرد. او هفته گذشته از دنیا رفت.
عضو شورای اجتماعی محله مشهدقلی درباره مرحوم راستگو میگوید: جزو اولینهایی بود که از محله ما عازم جبهه و در یکی از عملیاتها جانباز شد. ابوالقاسم نودهی ادامه میدهد: در دوماه محرم و صفر بعداز نماز مغرب هروقت به مسجد میرفتید، او را میدیدید که به عشق ائمه (ع) آمده بود و در ذکر مصیبت آنها مداحی میکرد. اگر بگویم پاتوق محمدعلی راستگو در دوران زندهبودنش، مسجد جوادالائمه (ع) هیئت ابوالفضل (ع) و مکتب جوانان بنیهاشم (ع) بود، بیراه نگفتهام. باید او را میدیدید تا این عشق و علاقهاش را متوجه شوید.
یکی از مداحان مسجد جوادالائمه (ع) هم درباره مرحوم راستگو میگوید: ما او را بهعنوان مداح اهل بیت (ع) میشناختیم؛ مداحی که عاشق بود و بیشتر از همه عاشق حضرت رقیه (س).
مجید قربانی ادامه میدهد: دو ماه محرم و صفر به مسجد میآمد تا برای اهل بیت (ع) بخواند. از خواندن خسته نمیشد. هیچوقت هم به مستمعانش نگاه نمیکرد. فرقی نداشت پنجنفر پای منبرش بنشینند یا صدنفر و خودش میخواند و گریه میکرد. انگار در زمان خواندن دلش جای دیگری بود.
او با بیان خاطرهای از مرحوم راستگو درباره عشقش به ائمه اطهار (ع) تعریف میکند: بعد از بازشدن مسیر کربلا اولینبار که به همراه هیئت به نجف اشرف مشرف شدیم، مداح مقابل حرم میخواند که ناگهان مرحوم محمدعلی همانطورکه زیرلب زمزمه و گریه میکرد، از عشق امیرالمومنین (ع) از خود بیخود شد و از حال رفت.
قربانی ادامه میدهد: زندگی سادهای داشت و برای کسب رزق و روزی خیلی تلاش میکرد. پشتبام خانهها را ایزوگام میکرد، گاهی هم روی ماشین کار میکرد، اما هرگز برای مداحی پولی از جایی دریافت نکرد. معتقد بود مداحی، کار دلی است که عاشق برای معشوقش میخواند.
* این گزارش شنبه ۲۶ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۰ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.