این رزمنده میگوید: در ۱۸ ماه دوران خدمتم از ساعت ۷ صبح تا آخر شب، تخلیه شهدا را انجام میدادم که کار بسیار دشواری بود و از خود صبح تا آخر شب، چکمههایم را درنمیآوردم، حتی نماز را با کفش میخواندم.
راستگو از دهه۹۰ دیگر توان کارکردن نداشت و زندگیاش بهسختی میگذشت. حتی برای اینکه خرج زندگیاش را دربیاورد کارگری کرد، اما هیچوقت به کاری که برای رضای خدا انجام داده بود، تردید نکرد. او هفته گذشته بر اثر تصادف از دنیا رفت.
عباس کلانتر، جانباز قطعنخاعی که روزگاری قهرمان دو و میدانی بود. او در استان و در مسابقات دو و میدانی آموزشگاهها، رکورددار ۲۰۰، ۴۰۰ و ۸۰۰ متر بوده و عنوان سومی کشور را هم کسب کرده بود.
آمنه درستکار میگوید: اگر بگویم رنج و درد نبوده است، دروغ گفتهام. مگر میشود جابهجایی یک مرد آن هم با صدکیلو وزن سخت نباشد؟ مگر میشود بستری شدنهای دوسهماهه در این بیمارستان و آن بیمارستان رنج نداشته باشد؟
موسی محمدی میگوید: کله قندی در واقع شکل و شمایل کوهی بود که بهطور کامل در محاصره بعثیها بود. فتح این کوه بدون شک یکی از معجزات شیرین خداوند بود که اتفاق افتاد.
سمیه صادقی از مرحوم پدرش میگوید: از خود او شنیدم در کمپ اسرای عراقی یک کیسه طلا جمع کرده و همه را تحویل تهران داده بود. همیشه مراقب بود که مقرری سربازان سر موعد پرداخت شود.
اسماعیلیان در سفرهایی که به سوریه و شهرهای مرزی لبنان و سرزمینهای اشغالی داشت، سیدحسن نصرالله را که در آن روزها یکی از فعالان جنبش تازهپاگرفته حزبالله لبنان بود، همراهی میکرد.