همسر محمدصالح احمدجامی میگوید: مرد کمحرفی بود و کمتر برای ما از جبهه و جنگ تعریف میکرد. داستان مجروحیتها را هم از زبان همرزمانش میشنیدیم که به دیدن او میآمدند. اما مهمترین مجروحیتش مربوط به افتادن تانک در رودخانه کارون میشد.
جانباز آسایشگاه امام خمینی(ره) هنوز در عملیات کربلای ۵ است، زمان برای او همان ۱۹دی سال۶۵ است و مکان شلمچه. هوا برایش بوی همان گاز اعصاب ۲۶، ۲۷ سال پیش را میدهد.این حال خیلی از جانباز ان اعصاب و روان است.
محمود، یکی از ۸ فرزند محمد یاسایی جانباز محله امیرآباد است. پسری که سالها از پدر پرستاری کرد. میگوید: پدرم به عنوان تخریبچی در حال باز کردن راه مینگذاری شده بود، اما پاهایش پر از ترکش شد.
در طول هشت سال دفاع مقدس، پنج تا از پسران خانواده شیشهچی و حتی پدر میانسال آنها، دفاع از تمامیت ارضی و کیان جمهوری اسلامی را ترک نکردند و تا روزهای پایانی در سنگر مبارزه با دشمن باقی ماندند.
فارغ از اینکه فاطمه دهنوی خواهر دو شهید است، او را بهواسطه قدمهای خیری که در محله برداشته است، میشناسند. هرکسی کارش گره بخورد یکراست به خانه خانم دهنوی میرود! همه احترام زیادی برایش قائلند و به او لقب «مادر محله» را دادهاند.
محمد الهیان بهترین سالهای عمرش را در جبهه بوده و حالا با دستانی که روزی با اسلحه سروکار داشت، به چوب جان میبخشد؛ صندوقچه و سینی چوبی با نقوشی زیبا میسازد و به گوشهگوشه ایران میفرستد.
سازماندهنده اولین کمیتههای انقلاب، سازماندهنده اولین پایگاههای بسیج، جنگجوی چریک جبهه های کردستان، بسیجی فعال پشت جبهه و امدادگر خطوط مقدم تنها بخشی از فعالیت های سیدحسن مهدیزاده در زمان جنگ بوده است.






