جانباز

علی محمدپور عمرش را صرف سبز کردن منطقه ثامن کرده است
علی محمدپور، جانباز ی است که در بخش فضای سبز منطقه ثامن مشغول است، می‌گوید: گل‌ها وقتی به اینجا می‌آیند، حالشان خوب است؛ چون با آنها حرف می‌زنم. این گل‌ها قرار است به خیابان‌های اطراف حرم بروند.
برف سیاه چشم‌های غلامعلی خایقانی را نابینا کرد
غلامعلی خایقانی جانباز محله بهمن است. او با چشمی که بر اثر آلودگی‌های روزگار جنگ، کاملا نابینا شده است و چشمی دیگر که تنها ۱۰ درصد بینایی دارد، سال‌هاست که گوشه‌نشینی را پیشه کرده است.
معامله عباسعلی نوری با خدا
عباسعلی نوری هفت‌سال در اسارت ماند و بعد که برگشت، بچه‌هایش با یک جانباز اعصاب و روان و شیمیایی روبه‌رو بودند که فوبیای شدید از ماندن در محیط بسته داشت. هیچ دری نباید قفل می‌شد.
جانباز راوی شهدا
جانباز حمید جهانگیرفیض‌آبادی پای درددل خانواده شهدا می‌نشیند و خاطرات شهیدشان را ثبت و ضبط می‌کند. بعد هم با گفتن خاطرات باقی شهدا باعث آرامش قلب آنان می‌شود.
جانباز انقلاب، هنوز عمامه امام را بر سر دارد
سیدعلی کاشف‌الحسینی در بحبوحه مبارزات مردم علیه رژیم شاهنشاهی در چهارراه شهدا و هنگام تظاهرات خیابانی به دست دژخیمان نظام طاغوتی هدف گلوله قرار گرفته و قطع نخاع شد.
شهید کاوه از پشت بسیم می‌خندید و می‌گفت: «خاک بر سر صدام!»
محمد فتحی ساکن محله پروین اعتصامی و یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است. او بسیم چی گردان حضرت رسول و از همرزمان شهید کاوه بوده است.
روایت‌هایی روشن از چشم‌های محمود؛ فرمانده ۱۸ ساله جنگ
محمود باقرزاده جانباز روشن دل محله بهشتی است که چشمانش را بدون دریافت هیچ بهایی به‌خاطر میهنش از دست داده است. او می‌گوید: «من در ۱۸ سالگی فرمانده گردان شده بودم. جان ۴۰۰ نفر در دست من بود.»