سیدعلی حیدری میگوید: درحال حرکت بودم که با اصابت گلوله مستقیم تانک به جیپ سرنگون شدیم. بعداز چند لحظه با همان سرووضع خونین دوباره سوار جیپ شدم.
دکتر محمود مقدم که بر اثر بمبارانهای شیمیایی صدام، سرطان خون گرفته است، توانست سرطان را شکست دهد.
یادگار جنگ برای امیر رهباردار دو دست قطعشده و چشمانی نابیناست اما او توانسته نقصهایش را با هوشمندی جبران کند. او با زبان، کلیدهای تلفن همراه را میفشار با انگشتان پایش خطوط بریل را میخواند.
علینجات عباسی که یک خمپاره، چهره و بدنش را دگرگون کرد، میگوید: آقای دهکردی زندگی ما را بازی میکرد. هفتاد نفر بودیم و در همان جایی که به آن خانه ایرانیان میگفتند، زندگی میکردیم.
محمد خرسندی، همه حرفش این است که دهها برابر سختیای که او دیده، خانوادهاش بهویژه همسرش چشیده است که ۷۷ ماه تنها روزگار گذرانده است.
معصومه شیردلبایگی همسر جانباز سیدمحمد قریشیخلیلآبادی و مادر چهار فرزند است که فرزند اولش دچار معلولیت ذهنی است، اما این شرایط او را از پای درنیاورده است.
ساکنان محله معتقدند اگر این مسجد نبود شاید سالها هممحلهای بودند، اما وفاق و همدلی و ارتباط محکمی بینشان بهوجود نمیآمد.