جانباز محمد رضایی که ۸ سال در جبهه حضور داشته میگوید: آسیبهای پشتسرهم باعث شد بعداز آن دیگر، فرماندهان اجازه جلورفتن در عملیات را به من ندهند. پساز آن تا سال۶۸ همواره در جبهه حضور داشتم.
همه اهل محل، غلامحسن پورملائکه را به مردمداری و برخورد خوبش میشناسند. از هیچ کمکی دریغ نمیکند. بارها در و پنجره خانه اهل محل را بیچشمداشت تعمیر کرده است.
حسن عمرانی، جانباز ۷۰ درصد محله هدایت، بیشاز ۱۰ سال را در بیمارستانهای آلمان و فرانسه گذرانده تا بتواند چهرهای را که در جنگ تحمیلی از دست داده، دوباره به دست بیاورد.
روزهای آخر بود که یک روز گلولهای از کنار صورتم رد شد و زخم کوچکی برداشت. به گوش چهارتن از بچههای هممحلیمان رسیده بود که محمد ترکش خورده است. آنها ۱۰ روز زودتر از ما ترخیص شدند و وقتی به محله رفتند، خبر شهادتم را به خانوادهام رسانده بودند.
طاهره سادات زرقانی یکی از سمنوپزهای محله شهرک قدس است، او از روزهای ابتدایی شروع کارش میگوید: چندین مرتبه گندمها را خیس کردم تا جوانه بزند، اما هر بار گندمها یا پلاسیده میشد و یا بو میگرفت
فرهنگسرای خادمالشریعه در سالروز عملیات عاشورا میزبان دورهمی خانوادههای رزمندگان بود.
صحبت ما با احمد غلامی، جانباز شیمیایی هفتاددرصد محله سرافرازان که سهبار مرگ و احیا را تجربه کرده و ۱۵۰بار زیر عمل جراحی رفته است، با سرفههای او شروع میشود.