زهره برامکییزدی تعریف میکند: ۲۳ اسفند، عملیات بدر بود که ترکش خورد و اسیر شد. همه پانزدهنفری که با هم بودند، اسیر شده بودند. در این فاصله هر ششماه یک بار نامهای میآمد که بدانم زنده است.
مجید هوشیار آقاجانیان، همه ۸ سال جنگ را در جبهه حضور داشته است، او بازنشسته فعلی ارتش و توپچی زمان جنگ است که به گفته خودش بیشتر از همه با توپ ۱۵۵ خودکششی کارکرده.
«علیرضا طاحونی» یادگارهایی بسیاری از جبهه دارد، او جانباز قطع نخاعی است، شیمیایی شده و کلیهاش را هم از دست داده؛ اینها باعث شد که پسوندی به فامیلش اضافه شود بهنام؛ «۷۰ درصد.»
سبحان ایراندوست، ارتشی محکوم به اعدامی است که در چندقدمی مرگ، خبر یک آزادی بزرگ، او را از اسارت چندساله ساواک نجات داد تا او ۲۱ بهمن ۵۷، را هیچوقت فراموش نکند.
حدود هزارو ۷۰۰ نفر در عملیات خیبر اسیر شدند و به اردوگاه موصل ۲ انتقال یافتند. پنج سال از عمر دکتر هادی بیژننژاد هم در این اردوگاه گذشت.
قاسم علیزاده از نیمههای سال ۱۳۶۲ که در منطقه کردستان در نبردی تن به تن با نیروهای کوموله و منافقین، ۶ نفر از آنان را از پا درآورد، با اصابت دو گلوله به بدنش زمینگیر شد و حالا چهل سالی میشود که روی ویلچر مینشیند.
روایتی از زندگی جانباز غلامحسین صفایی، شهید زنده و صاحب نشان مشهد الرضا (ع) که بعد از پایان جنگ همچنان در مسیر انقلاب است.