جانباز

پای سردار نجاتی در عملیات والفجر جا ماند
حاج اکبر نجاتی می‌گوید: فکر می‌کردم از موج انفجار پاهایم تا خورده است، اما وقتی سر چرخاندم به سوی پاهایم، دیدم استخوان پای راستم کاملا شکسته و پایم فقط به شلوارم آویزان است. بدون هیچ نقطه اتصالی به بدنم...»
خاطرات اسماعیلیان از همراهی سیدحسن نصرالله
اسماعیلیان در سفر‌هایی که به سوریه و شهر‌های مرزی لبنان و سرزمین‌های اشغالی داشت، سیدحسن نصرالله را که در آن روز‌ها یکی از فعالان جنبش تازه‌پا‌گرفته حزب‌الله لبنان بود، همراهی می‌کرد.
«علی‌نجات عباسی» صورتش را فدای وطن کرد
«علی‌نجات» جانباز ۷۰ درصدی که بدون یک دست و یک چشم و البته با صورتی که بعد هفده عمل جراحی سنگین سر جایش نشسته، همه این سال‌ها را به جمع‌کردن خاطره‌ها و ساختن مستند‌های جنگ گذرانده.
چهارده سال خدمت سرتیپ جانباز، حسین عرب در مرز
امیر سرتیپ حسین عرب سال‌ها بعد از آتش‌بس و تا بازنشستگی در مناطق عملیاتی و مرز‌های غرب و جنوب خدمت کرده؛ دوبار در جبهه مجروح شده و جانباز ۲۵ درصد است.
علی‌اکبر ۱۳ ساله، بعد از جنگ دیگر آدم سابق نشد
علی‌اکبر حسنی وقتی به خانه برگشت دیگر آن پسر ریز‌نقش سیزده‌ساله نبود که با هزار کلک، خودش را به خط مقدم جبهه رسانده بود. او اصلا آدم قبل از جنگ نشد!
هم‌رزم شهید کاوه همچنان در لباس خدمت است
مجید خاوری راضی از تلاشِ به سرانجام رسیده اش، کردستان را چند بار زمزمه می‌کند. او از روز‌هایی روایت می‌کند که کومله‌ها داعشی‌وار سر می‌بریدند و جنایت‌هایی هولناک می‌آفریدند.
پرستاران و بیماران آسایشگاه ‌جانبازان امام‌خمینی(ره) یک خانواده‌اند
اینجا آسایشگاه جانباز ان امام‌خمینی(ره) در بوستان ملت است؛ جایی که برای جانباز ان قطع نخاعی که قادر به کمترین حرکت نیستند، راه‌اندازی شد.؛ شهدای زنده‌ای که هر لحظه ممکن است نیاز فوری به پزشک داشته باشند.