شجاعالدین ابراهیمی، شاعر کهنقلم و روزنامهنگار پیشکسوت مشهدی در محله احمدآباد است. مردی با ۱۲۰ هزار بیت شعر و ۳۱ کتاب، که اینبار نه بر کاغذ، که در کافههای فرهنگیاش سنگر گرفته تا ادبیات را به میان مردم بازگرداند و مشهد را پایتخت شعر ایران کند.
در محله احمدآباد مشهد، خانهای قدیمی، خاطرات شهید مهدی نعمتی را در سینه دارد. مادری که هنوز با یاد پسر بیستسالهاش زندگی میکند؛ جوانی که از کتابخانه مسجد محله تا خاکریزهای فاو رفت و در اردیبهشت۶۵، آسمانی شد.
این زن شجاع زمان جنگ، همه مردهای خانهاش را روانه جبهه کرده بود؛ میگوید: سیدکاظم که رفت، آقا را هم تشویق کردم که برود جبهه. خودم بردمش راهآهن و راهیاش کردم. با رفتن آنها داوود هم هوایی رفتن شد.
خانم رحمانی برای مادر شهید بودنش تا به امروز نه امکانات دریافت کرده و نه وضعیت زندگیاش تغییر کردهاست. او هنوز خانه ۵۰ سال قبلش را در محله رسالت مشهد دارد. حالا در این خانه تنها او مانده با یکی از دخترانش که مشکل ذهنی دارد.
سرهنگ سیدهاشم موسوی میگوید: همیشه دنبال این هستیم که شعار بدهیم. هیچوقت ابعاد زندگی شهدا را دنبال نمیکنیم و فقط مینویسیم او خوب بود. از ما میخواهید برایتان از خاطرههایمان بگویم و این خاطره حتما باید جذاب و قشنگ باشد.
علی پیراسته، سال۶۰ هنگام بازگشت از جبهه که محدودههای بولوار حسابی و شاهد در قسمت بولوار پیامبر اعظم(ص) کنونی، بیابانی بود، گرفتار گله سگ شد و نمیدانست از این گله سگ میتواند جان سالم به در ببرد یا نه!
سردار شهید اسلام محمدتقی رضوی با جمعآوري تعدادي لودر و بولدوزر و غلتك، بناي كار مهندسی _ رزمي را گذاشت و براي اولين تجربه جاده نظامي انديمشك_حميديه را احداث کرد.






