دفاع مقدس - صفحه 5

خاطره رزمنده محله آقامصطفی خمینی از شب عملیات والفجر ۳
درست دو شب مانده به عملیات، موتور برقی که برای بخش امدادی آورده بودند، کار نمی‌کرد و مشکل از ژنراتورش بود که از کار افتاده بود. علی قاضی توانست این گره را باز کند؛ کاری که هیچ‌کس فکر نمی‌کرد به دست یک نوجوان تازه‌کار انجام شود.
پایان دلتنگی‌های «ننه‌حسن»، مادر شهید قائمی
طلعت‌خانم نیکنام هر‌وقت، هرجا، کاری از دستش برمی‌آمد، برای دیگران انجام می‌داد. شاید به همین دلیل بود که همه به نفس حق او باور داشتند و برای رفع غم‌و بیماری و رفع مشکلاتشان از او طلب دعا می‌کردند.
چهاردهمین فرزندم در ۱۴ سالگی شهید شد
شهیدناصر عظیمی آخرین فرزند خانواده عظیمی بود که سال ۱۳۴۸ دیده به جهان‌گشود؛ آن زمان مادر هنوز داغ ۱۳‌فرزند فوت‌شده‌اش را داشت. شهیدناصر عظیمی چهاردهمین فرزند خانواده بود که در۱۴ سالگی شهید شد.
قصه پدر و پسری که در جبهه به دنبال هم بودند
این روایت قصه به دنبال هم گشتن سیدحسن و پسر شهیدش سیدکاظم مهدی‌زاده در جبهه است. اول پسر به جبهه می‌رود و بعد هم پدر به دنبالش. این دو همیشه چندقدم از فاصله داشتند تا روزی که پیکر پسر برمی‌گردد و دوباره در سردخانه معراج شهدا به هم می‌رسند.
سیدحسن مهدی‌زاده «یخ‌بیار» جبهه‌های جنگ بود
سازمان‌دهنده اولین کمیته‌های انقلاب، سازمان‌دهنده اولین پایگاه‌های بسیج، جنگجوی چریک جبهه های کردستان، بسیجی فعال پشت جبهه و امدادگر خطوط مقدم تنها بخشی از فعالیت های سیدحسن مهدی‌زاده در زمان جنگ بوده است.
داغ پنج شهادت روی قلب نرگس خانم
نرگس مهدویان‌دلاوری؛ مادر، دایی، برادران و فرزندش شهید شده‌اند. او این روزها بر اثر کهولت سن خانه‌نشین شده و می‌گوید: دعا کنید خدا این داغ‌ها را قبول کند.
«عارف» مخترع
کار در شهرک صنعتی شهید‌رجایی و ساخت مسجدی برای کسبه در این محدوده سبب شد حاج‌آقا عارف وارد گود تولید صنعتی شود. او حالا لوستر گازی و رحل متفاوت قرآن به نام خود دارد.