در یکی از روزهای بهاری سال ۴۵ و نزدیکیهای ظهر بود که صدای مهیبی توی کوچهها پیچید، و پس از آن همهمه مردم که با شنیدن این صدا به کوچهها آمده بودند. این صدای اولین بوق قطاری است که به مشهد میرسد.
سیدحسن آزرده تعریف میکند: از اطراف چهاربرج آمدند دنبالم تا درختهایشان را پیوند بزنم. سه روز و هر روز نصف روز وقت گذاشتم و در پایان وقتی مبلغ دستمزد را خواستند و گفتم صلواتی است، تعجب کردند.
بانوان ساکن کوچه سلمان علاوهبر فعالیتهای مسجد زینالعابدین(ع)، در پایگاه بسیج طیبه هم همکاری میکنند و همین مشارکت در اجرای برنامهها باعث شده صمیمیت بیشتری داشته باشند.
به بهانه قدردانی از پانزدهمعلم قدیمی، دورهمی دانشآموزان دهه ۷۰ و ۸۰ مدرسه نور برزگر در محله مهرآباد برگزار شد؛ بچههایی که حالا بعضیهایشان با فرزند و نوه خود به مدرسه آمدهاند.
نغندری میگوید: مشهدیهای قدیم نذر خوبی داشتند؛ نذر کاشت درخت توت. اینجا که آمدیم این درخت بود و وقتی به ثمر نشست، فصل توت، همسایهها را خبر میکردیم برای خوردن توت.
غلامعلی فرازی بعد از تأیید استعدادش در چند فیلم سینمایی که محمدعلی فردین و ناصر ملکمطیعی نقش اصلی را برعهده داشتند، نقش یکی از نوچهها و کلاهمخملیهای فیلم را بازی میکند اما در نهایت خانوادهاش را بر بازیگری و شهرت ترجیح میدهد.
داستان همسایگی و رفاقتشان به زمانی برمیگردد که آبادانی هنوز به این نقطه نرسیده بود اما آنها کمر همت بسته بودند برای رشد محله خود. آنها با راهاندازی جلسه قرآن خانگی، فرصت دورهمی بیشتر همسایهها را فراهم کردند.