کد خبر: ۱۲۸۸۹
۳۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰
روایت ۴۷ شهید پایگاه شهید مفتح

روایت ۴۷ شهید پایگاه شهید مفتح

پایگاه شهیدمفتح جزء اولین پایگاه‌های شکل گرفته بعد فرمان امام(ره) بود. بسیجی‌های این پایگاه آن زمان یک‌پایشان در بسیج بود و پای دیگر در جبهه. همان‌هایی که خبر شهادت ۴۷ نفرشان یکی‌یکی آمد.

دو اتاق تو در تو، پشت آبدارخانه مسجد، همان‌جایی است که سال ۵۸ بسیجی‌های محل گرد هم می‌آمدند تا اولین پایگاه بسیج «شهیدمفتح» جزو پایگاه‌های پرشور آن دوره باشد. آن‌وقت‌ها وقتی وارد صحن حیاط مسجد شجره می‌شدی، سروصدای بچه‌ها بلند بود؛ برنامه گشت‌های شبانه‌شان را مرور می‌کردند یا آموزش نظامی می‌دیدند. شب‌ها هم به‌نوبت گشت می‌دادند.

گاهی اگر عابری نیمه‌های شب، از حوالی آنجا می‌گذشت، بسیجی‌ها را درحال خواندن نماز شب می‌دید. بعضی‌ها هم آنها را درحال گفت‌و‌گو با متخلفی می‌دیدند که برخوردشان با او، نه تند و همراه باخشونت، که آرام بود. اگر هم چنددقیقه‌ای بیشتر می‌ماندی، تغییر را در چهره متخلف می‌دیدی که گاه با جاری‌شدن اشک‌هایش همراه بود.

قصه بروبچه‌های بسیج پایگاه شهیدمفتح، اما به همین‌جا ختم نمی‌شود؛ به‌خصوص اگر بشنوی خیلی از آنها، یک‌پایشان در بسیج بود و پای دیگر در جبهه. می‌رفتند و می‌آمدند. می‌آمدند و می‌رفتند. همان‌ها هم بودند که خبر شهادت ۴۷ نفرشان یکی‌یکی آمد.

حالا دیگر جایشان در گشت‌های شبانه، آموزش‌های نظامی، نماز‌های شب و نجوا‌های دسته‌جمعی پایگاه، خالی بود و هرکس با یادگاری که از شهدا داشت، جایشان را پر می‌کرد. امروز، بهترین یادگاری از آنها ۴۷ چهره قاب‌گرفته روی دیوار است که زینت این روز‌های مسجد و پایگاه بسیج شهید مفتح شده است.

پایگاه بسیج شهید مفتح، جزو اولین پایگاه‌هایی بود که به‌محض صدور فرمان امام خمینی (ره) تشکیل شد. معرفی این پایگاه مردمی را که به قول قدیمی‌تر‌ها هنوز هم صمیمیت بین بسیجی‌هایش موج می‌زند، همراه‌با معرفی چند چهره بسیجی در این گزارش می‌خوانیم.

 

بسیجیِ مرشد

غلامعلی مرادی، از آن دسته‌بسیجی‌های ورزشکار است که وقتی آلبوم عکس‌های قدیمی‌اش را ورق می‌زنیم، انبوه تصاویر ریز و درشت از زندگی‌اش نمایان می‌شود. او که در پنجاه‌و‌نُه‌سالگی به سر می‌برد، جزو اولین بسیجی‌های پایگاه بسیج شهیدمفتح بوده است؛ برای همین هم از روز‌هایی یاد می‌کند که چماق به دست می‌گرفته و نگهبانی می‌داده تا زمانی‌که با شروع جنگ تحمیلی به جبهه می‌رود.

مرادی از ویژگی مهم بسیجی‌های آن روز‌ها حرف می‌زند که همه با سر و جان، آماده خدمت به اسلام بودند؛ چه آنها که شغل راحتی داشتند و برای شرکت در بسیج برنامه‌ریزی می‌کردند؛ چه آنها که کارشان خیلی زیاد بود و برای حضور در بسیج بر خستگی‌شان غلبه می‌کردند.

او که چندسال ابتدایی فعالیتش بسیجی عادی بوده، از سال ۶۰ تا ۶۳ وارد شورای بسیج محل و بعد از آن، فرمانده یکی از پایگاه‌های بسیج می‌شود تا سال ۹۲. آن‌وقت برای حضور جوان‌تر‌ها از میدان فرماندهی کنار می‌کشد و درکنار بسیجی‌های جوان‌تر قرار می‌گیرد. حالا هم عضوی از حوزه ۲۰ مالک‌اشتر است.

در محل زندگی مرادی، تقریبا همه همسایه‌ها می‌دانند که او بسیجی است؛ برای همین هم روی او حساب ویژه‌ای باز می‌کنند. می‌گوید: همسایه‌ها به من لطف دارند و بسیار محترمانه برخورد می‌کنند. تابه‌حال بی‌احترامی از کسی ندیده‌ام.

آن‌طور‌که این باستانی‌کار پیش‌کسوت می‌گوید، اگر مشکلی یا اختلافی وجود داشته باشد، با او به‌عنوان معتمد محل درمیان گذاشته می‌شود. کافی است کسی در نظم محل اخلال ایجاد کند یا با حضورش باعث ناامنی و مزاحمت اهالی شود و مرادی درجریان قرار بگیرد؛ آن‌وقت است که از راه‌های مختلف وارد عمل می‌شود و از متخلف تعهد اخلاقی می‌گیرد تا تغییر رفتار دهد.

مرادی معتقد است فرد بسیجی وظایفی دارد که با پیرو خط‌ولایت‌بودن، همه آن وظایف به خودی‌خود انجام می‌شود. می‌گوید: کافی است گوش تیز کنیم به حرف‌های رهبر معظم انقلاب؛ آن‌وقت برای همه مشکلاتمان، راه حل خواهیم داشت و پشت هیچ درِ بسته‌ای نمی‌مانیم.

 

در جبهه  من با پیت روغن ضرب می‌زدم و دیگر رزمندگان هم با اسلحه‌هایشان میل می‌زدند و ورزش می‌کردیم

پسرِ پدرِ کشتی‌گیر

ورزشکار‌بودن مرادی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که از او، بسیجی باروحیه و پرنشاطی ساخته است. او از وقتی سه‌چهار‌ساله بود، پدر کشتی‌گیرش را تماشا می‌کرد که توی گود می‌رفته و با پهلوان‌ها کشتی می‌گرفته. از همان سنین کودکی هم بود که پدرش او را تمرین می‌داد تا اینکه در نوجوانی و جوانی به کشتی‌گیر معروفی در محل بدل شد.

 

مرشد خوش‌صدا

با شروع انقلاب و تحرکات اجتماعی ضد رژیم شاه و بعد‌از آن، آغاز جنگ تحمیلی، مرادی به جبهه می‌رود. با اینکه ورزش را کنار نمی‌گذارد، مجروحیت‌های او مانع‌از دوباره کشتی گرفتن می‌شود. برای همین به‌صورت جدی به ورزش باستانی روی می‌آورد که تا پیش‌از آن، کم‌و‌بیش به آن می‌پرداخته است. او حالا به‌عنوان باستانی‌کاری پیش‌کسوت در باشگاه قدیمی توس میل می‌زند. مرادی را البته در باشگاه، بیشتر به‌عنوان مرشدی خوش‌صدا می‌شناسند. او زمان‌های زیادی را در باشگاه مرشدی می‌کند و برای علی (ع) می‌خواند.

 

روایت بسیجی‌های خاص پایگاه شهید مفتح و ۴۷ شهید این پایگاه

 

سوالی بسیجی‌وار

بسیجی‌های اول انقلاب با بسیجی‌های جوان امروز چه فرقی دارند؟ زمانه، تغییراتی در ابعاد مختلف زندگی به وجود می‌آورد. البته بسیجی‌ها در هر برهه از زمان با خلوص نیت و هدف مشترکشان شبیه به هم هستند. چیزی که در‌این‌باره به ذهنم می‌رسد، برخی رفتار‌های خاص آن دوره است که در بسیجی‌ها بیشتر نمایان بود؛ مثلا آن زمان اصلا چشم و هم‌چشمی نبود. توقعات بسیار اندک بود، کسی پایش را جلوی پدر و مادرش دراز نمی‌کرد و... به همین ترتیب، مشکلات هم کمتر بود. ازطرف دیگر اتحاد بین بچه‌ها مثال‌زدنی بود.

 

با اسلحه میل می‌زدیم

در جبهه که بودم، ورزش را کنار نگذاشتم. دیگر رزمندگان هم با من ورزش می‌کردند. پیت فلزی پیدا می‌کردم، دست می‌گرفتم و شروع می‌کردم به ضرب‌گرفتن و مرشدی‌کردن. رزمنده‌ها هم اسلحه‌هایشان را برمی‌داشتند. کارمان، این شده بود و با اسلحه‌هایمان میل می‌زدیم.

کوتاه‌قامتِ بلندهمت

حرف‌زدن از بسیجی فعال مسجد شجره که از همان سال‌های ابتدای تشکیل پایگاه بسیج شهید‌مفتح، کمک‌حال بسیجی‌ها بوده و در بخش‌های مختلف، آنها را یاری می‌رسانده و در مرحله‌ای، جانشین فرمانده هم بوده، نیاز به توضیحات اضافه ندارد؛ جز اینکه او جزو کوتاه‌قدهاست و این تفاوت ظاهری، در همت و تلاش او برای داشتن پایگاه بسیجی نمونه، خللی ایجاد نکرده است.

محمدجواد باقرزاده، متولد سال ۱۳۴۳ است. اوایل انقلاب، وقتی شانزده‌هفده‌ساله بوده و پیش‌از اینکه بسیج به‌شکل رسمی تشکیل شود، در برنامه‌های انقلابی شرکت می‌کرده. می‌گوید: روز‌هایی را که با برادرم رفتیم و در بسیج ثبت‌نام کردیم، به‌خاطر می‌آورم. برادرم در مسجد رضوی ثبت‌نام کرد ولی من دوست داشتم در مسجد قدیمی محل خودمان اسم بنویسم.

تلاش‌های باقرزاده در پایگاه بسیج شهیدمفتح و علاقه‌اش به حضور در بسیج تا آنجا پیش می‌رود که کار‌های ثبت‌نام اعزامی‌ها به جبهه درکنار دیگران به او هم سپرده می‌شود ولی او مثل کوزه‌گری بوده که از کوزه‌شکسته آب می‌خورده. می‌گوید: کوتاه‌قد بودنم، مانع‌از رفتنم به جبهه می‌شد. هرچه تلاش کردم، به‌دلیل وضعیت جسمی‌ام اجازه رفتن ندادند؛ درحالی‌که از داوطلبان جبهه ثبت‌نام می‌کردم، نتوانستم اسم خودم را بنویسم.

باقرزاده که از سال ۵۸ تا امروز همیشه در فعالیت‌های پایگاه بسیج مشارکت داشته و در هر کاری که به پربار‌شدن برنامه‌های پایگاه بسیج بینجامد، مشارکت می‌کرده است، امروز به‌عنوان یک بسیجی، مسئولیت‌های بسیاری برای خود تعریف کرده است. پیروی از خط ولایت، الگو‌بودن، تشکیل خانواده‌ای پیرو خط ولایت و بسیجی و بسیجی‌وار رفتا‌رکردن، از‌جمله کارهایی است که او را به‌عنوان یک فرد بسیجی مطرح می‌کند. او معتقد است: درست است که بسیجی‌های امروزی از نظر ظاهری و به‌خاطر تغییر زمانه، فرق‌هایی با بسیجیان اوایل انقلاب دارند، هدف و نیت مشترک ما یکی است.

 

روایت بسیجی‌های خاص پایگاه شهید مفتح و ۴۷ شهید این پایگاه

 

خانوادگی بسیجی

معرفی محمدرضا پژمان برای اهالی محله چهنو و بروبچه‌های بسیج پایگاه بسیج شهیدمفتح و نمازگزاران مسجدشجره شاید کاری بیهوده باشد؛ از این نظر که سال‌ها فرمانده بسیج‌بودن، او را برای همه آشنا کرده است. با‌این‌حال بد نیست کمی درباره ورودش به بسیج، کارش در سپاه و خانواده‌اش که همگی جزو فعالان بسیج محله هستند، بدانیم.

آن‌طورکه پژمان می‌گوید، آشنایی‌اش با سپاه از کانال بسیج بوده است و با اینکه اکنون در سپاه مشغول انجام وظیفه است، حضورش در بسیج با اشتیاق خاصی همراه است. او دلیلش را این‌طور عنوان می‌کند: من عاشق بسیجم و به این نهاد مردمی اهمیت می‌دهم. همه می‌دانند حضور در بسیج، درآمد یا مزیت مالی ندارد؛ پس کسانی که وارد بسیج می‌شوند و وقتشان را آنجا سپری می‌کنند، بدون چشمداشت و تنها برای رضای خدا کار می‌کنند.

پژمان سه‌فرزنددارد. پسر بزرگش دانشجوی مترجمی زبان است، پسر دومش هفده‌ساله است و در هنرستان تحصیل می‌کند و پسر کوچکش نیز یازده‌ساله و دبیرستانی است. فرزندان پژمان در‌کنار همسرش بسیجی‌های فعال منطقه هستند.

اوایل انقلاب، یک روز نگهبانی بودم. ماشین شخصی را که در‌حال تردد بود، نگه‌داشتم. به‌خاطر ضعیف‌بودن چشم‌هایم، متوجه بی‌سیم توی دستش و درجه روی سینه‌اش نشدم؛ نگو از درجه‌دار‌های نظامی بود! اعتراض کرد که چرا او را متوقف کرده و خواسته‌ام مدارکش را نشانم دهد.

با عصبانیت گفت: این بی‌سیم و درجه روی سینه‌ام را نمی‌بینی؟ گفتم:، چون ماشین شخصی بوده، متوقفش کرده‌ام و این جزو وظایفم است. ماجرا اینجا تمام نشد؛ درست در موقعیتی دیگر وقتی ماشین شخصی را متوقف کردم، دیدم همان درجه‌دار است که با دیدن من دوباره عصبانی شد.

 

ویژگی منحصر‌به‌فرد پایگاه بسیج خواهران مسجد شجره

در کنار معرفی پایگاه بسیج شهید مفتح، آشنا کردن اهالی محل با بسیج خواهران مسجد شجره نیز خالی از لطف نیست. به ویژه که این پایگاه از فعال‌ترین پایگاه‌های بسیج خواهران ا‌ست که به خاطرارتباط قوی با ارگان‌ها و نهادهایی، چون شهرداری، شورای اجتماعی محلات و ... برنامه‌های متنوعی برگزار می‌کند.

این پایگاه بسیج که از سال ۱۳۷۲ در مسجد شجره تاسیس شد، در برگزاری برنامه‌هایی متناسب با نیاز شهروندان محل بسیار کوشیده‌است.

 

برخی از برنامه‌های این پایگاه بسیج:

  • تاسیس مهد قرآن و برگزاری کلاس‌های تربیت فرزند و فرهنگ شهروندی برای مادران
  • برگزاری جشنواره غذا با مشارکت شورای اجتماعی محله چهنو
  • برگزاری جشنواره ورزشی در رشته‌های مختلف آمادگی جسمانی، والیبال و ...
  • برگزاری نشست با موضوع نقش بسیجی در انجام امر به معروف و نهی منکر در جامعه
  • دعوت از دانش‌آموزان مدرسه دخترانه سمیه به منظور آشنایی بیشتر آنها با فضای مسجد

 

* این گزارش در شماره ۱۷۹ شهرآرا محله منطقه ۶ مورخ ۹ آذرماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44