دفاع مقدس

خاطره حسین‌آقا از روزی که به‌جای مدرسه راهی جبهه شدند!
حسین نظری می‌گوید: مسجد جوادالائمه (ع) در گلبرگ ۸ محل اعزام رزمندگان و پاتوق بچه‌بسیجی‌های محله و ستاد پشتیبانی دوران جنگ‌تحمیلی بود. خاطرات آن روز‌ها یک طرف، جشن پتوی ما هم یک‌طرف.
مادر سردار شهید محمدحسین بصیر پس از ۴۱ سال دوری درگذشت
اعظم بصیر می‌گوید: برادرم(شهید بصیر) یک‌ماه پیش از شهادتش به خانه آمد و رو به مادر کرد و گفت: از شما خواسته‌ای دارم. مادرم هم گفت: «جانم را بخواه محمدحسین، نه نمی‌گویم.» او گفت: همه رفقایم شهید شده‌اند تا تو رضایت ندهی، من شهید نمی‌شوم!
شهادت، چهار روز قبل از سالروز تولد
تاریخ تولد و شهادت «مهدی گلباریان‌طرقی» فقط چهار روز اختلاف دارد. او که در ۲۲ بهمن ۱۳۴۲ متولد شده بود، در ۲۶ بهمن ۱۳۶۱ در منطقه فکه به شهادت رسید؛ شهادتی که مادر این‌گونه توصیفش می‌کند: «بچه‌ام خالص و مخلص رفت.»
دوچرخه پای ثابت پیرمرد ۸۵ ساله‌ برای رفتن به مسجد است
«محمدیوسف امیربیگ» هشتادوپنج‌ساله، هر روز با شنیدن صدای هر اذان، سوار بر دوچرخه‌اش به مسجد امام‌حسن‌مجتبی (ع) می‌رود تا ادای فریضه کند.
سید‌عبدالرحیم نعمتی به پسر شهیدش پیوست
عادله خانم می‌گوید: روزی که پسرم سید‌مهدی آمد و گفت می‌خواهد به جبهه برود، پدرش مخالفت نکرد و به او افتخار کرد و وقتی هم که به شهادت رسید، با همه دل‌شکستگی صبوری کرد و معتقد بود ایستادن در‌برابر ظلم وظیفه است.
شهید حسینی‌محراب هم در ورزش قهرمان بود هم در جبهه
علیرضا حسینی‌محراب می‌گوید: پس از انقلاب پدرم در مسجد رضوی بولوار امت عضو بسیج شد و سال ۱۳۶۱ هم توسط شهید کاوه لباس پاسداری به تن کرد. پس از آن بود که مرحله به مرحله پدرم در جبهه فعالیت کرد.
علیرضا نوری قبل از شهادت، عکس مزارش را با لب خندان گرفت
علیرضا قبل از اینکه راهی جبهه شود، رفت عکاسی و یک عکس انداخت با لب خندان. سفارش کرد اگر شهید شدم، این عکسم را بگذارید تا همه بفهمند من با رضایت خودم و لب خندان رفتم.