کد خبر: ۱۳۵۸۵
۲۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
شهید رحیم جعفری بعد از سی سال هنوز به خانه برنگشته

شهید رحیم جعفری بعد از سی سال هنوز به خانه برنگشته

هنوز که هنوز است بعد از گذشت ۳۰‌سال پدر و مادرم شهادت رحیم را باور نکره‌اند. در قسمت مقبره شهدای مفقودالاثر در بهشت رضا سنگ قبری که به نام رحیم حک شده، بیشتر حکم یادبود را دارد.

احمدپورمنفردي| هنوز که هنوز است بعد از گذشت ۳۰‌سال پدر و مادرم شهادت رحیم را باور نکره‌اند. در قسمت مقبره شهدای مفقودالاثر در بهشت رضا سنگ قبری که به نام رحیم حک شده، بیشتر حکم یادبود را دارد. خیلی سخت است که فرزندت را به جبهه بفرستی و حتی جنازه‌اش را هم تحویل نگیری. شهادت او این‌گونه رقم خورده بود که خمپاره دقیقا به روی رحیم فرود آید و به گفته هم‌سنگرانش بعد از انفجار هیچ اثری از رحیم مشاهده نشود.

اینها سخنان ابتدایی محمد جعفری، همزاد، هم‌جبهه‌ای و برادر شهید رحیم جعفری، شهید نخبه محله امام خمینی(ره) مشهد در منطقه ماست. شهید رحیم جعفری متولد اول فروردین سال‌۱۳۳۹ در  این محله است. او که از کودکی به نخبه و باهوش بودن در میان اقوام و خویشان معروف بود، بعد از گذراندن دوران تحصیلی در مقطع دبیرستان وارد جبهه حق علیه باطل شد.

محمد جعفری، برادر دوقلوی شهید رحیم جعفری و همراه او در تمام دوران زندگی قبل از شهادتش و البته نزدیک‌ترین برادر، دوست و رفیق او محسوب می‌شود. از او می‌خواهم در مورد کودکی و نحوه به جبهه رفتن رحیم توضیح دهد که می‌گوید: رحیم در خانواده‌ای زحمت‌کش و کارگر متولد شد. از آنجا که پدرم خود از تحصیل محروم مانده بود، بسیار علاقه داشت که ما فرزندان دنبال درس و مدرسه باشیم.

او ادامه می‌دهد: مقاطع تحصیلی را یکی بعد از دیگری با رحیم پشت سر گذاشتیم و در تمامی این سال‌ها رحیم همیشه دانش‌آموزی ممتاز بود. هم‌زمان با تحصیل، فعالیت‌های انقلابی هم داشتیم. در آن زمان رحیم با وجود باهوش بودن معتقد بود یک کارگر با‌شرف بهتر از یک مهندس بدون عشق به وطن است؛ بنابراین با هم تصمیم گرفتیم درس را رها کنیم که این مسئله با مخالفت برادر بزرگ‌ترمان روبه‌رو شد. او می‌گفت باید درسمان را ادامه بدهیم و همین شد که دوماه مانده به کنکور هر دو شروع به درس خواندن کردیم. رحیم به‌خاطر استعداد فراوان در رشته مهندسی متالوژی دانشگاه تهران قبول شد و من هم به سربازی رفتم.

با شروع جنگ دانشگاه را رها کرد

اين برادر شهيد در ادامه به ترك تحصيل رحيم در دانشگاه اشاره مي‌كند: با شروع جنگ تحمیلی رحيم دانشگاه را رها كرد و به جمع سربازان خط مقدم جبهه شتافت. من در آن زمان سرباز بودم و با فاصله‌اي اندك از يكديگر در جبهه فعاليت داشتيم. يادم مي‌آيد در ابتدا با رفتن رحيم به جبهه خيلي مخالفت شد زيرا او دانشجو بود اما بالاخره ثابت کرد خواستن توانستن است و از طريق پايگاه بسيج اعزام شد.

دوماه مانده به کنکور هر دو شروع به درس خواندن کردیم. رحیم در رشته مهندسی متالوژی دانشگاه تهران قبول شد

 

مجروحيت دست شهيد، عزم او را جزم كرد

محمد جعفري كه او هم پنج بار يادگارهاي تير و تركش جبهه بدنش را مورد اصابت قرار داده است، در ادامه به مجروحيت دست رحيم اشاره‌اي دارد؛ اينكه بعد از اين جراحت، انگشتان دستش بسته نمي‌شد و به اصطلاح از رزم معاف شده بود. او مي‌گويد: مدتي بعد دوران خدمت سربازي من تمام شد اما هنوز رحيم در جبهه حضور داشت و به همراه هم‌سنگرش كه دوستان صميمي هم بودند، خدمت مقدّس خود را ادامه دادند.

 

شهید رحیم جعفری بعد از سی سال هنوز به خانه برنگشته است.

 

وقتي خمپاره بدن رحيم را ذره‌ذره كرد

او ادامه مي‌دهد: روزي يكي از دوستان رحيم به منزل ما آمد و خبر شهادت او را داد. پذيرش اين موضوع براي همه ما سخت بود و دو هفته تمام وقت گذاشتم تا جنازه رحيم را پيدا كنم اما هر جا رفتم با درهاي بسته رو‌به‌رو شدم. دوباره به سراغ دوست رحيم رفتم و از او با التماس و خواهش خواستم تا چگونگي شهادت برادرم را توضيح دهد.

محمد كه گويا هنوز روزهاي  بودن با شهيد برايش زنده است، در ادامه چگونگی شهادت رحيم را به نقل از هم‌سنگرش چنين توضيح می‌دهد: در یک عمليات دشمن نيروهاي ما را مورد حمله قرار داده بود. بر اساس دستور فرمانده قرار شد

آر. پی. جی‌زن‌ها جلو بروند و سد آتش درست کنند. رحیم به خاطر مجروحیت دستش معاف از رزم بود، اما داوطلب شد و آر. پی. جی مصطفی هم‌سنگر و دوست صمیمی‌اش را که اتفاقا او هم به درجه شهادت نایل آمد، برداشت و جلو رفت. به گفته دوست رحیم که با فاصله چند قدمی از آر. پی. جی‌زن‌ها قرار داشته، در این عملیات خمپاره‌ای در نزدیکی یا بر روی خود رحیم فرود می‌آید، به گونه‌ای که بعد از ثانیه‌ای دیگر اثری از رحیم دیده نمی‌شود و آن خمپاره رحیم را ذره ذره می‌کند... او می‌گوید: رحیم در سن ۲۳‌سالگی و در عملیات والفجر به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت دست یافت.

 

بخشي از زيبايي در زيبا از دست دادن آن است

او در ادامه به بخشي از آخرين نامه شهيد كه البته به گونه‌اي وصيت‌نامه او هم هست، اشاره می‌کند، اينكه در آن نامه شهيد عباراتي را نگاشته كه همواره در خانواده زبانزد است. محمد عبارت را نقل مي‌كند و مي‌گويد: شهيد در آن نامه نوشته بود «زندگي بسيار شيرين است، زندگي زيباست، اما بدانيد بخشي از اين زيبايي در زيبا ازدست دادن آن است.»

 

شهید رحیم جعفری بعد از سی سال هنوز به خانه برنگشته است.

 

۷‌رحیم بعد از شهید رحیم

محمد جعفری یادآور می‌شود که بعد از شهادت رحیم بسیاری از خواهرزاده‌ها وبرادرزاده‌ها را با هدف الگو شدن رحیم در تربیت دینی و معنوی فرزندان، رحیم نام دادیم و اکنون هفت‌نوه با نام رحیم در خاندان ما وجود دارد. او ادامه می‌دهد: پدر و مادرم هنوز شهادت رحیم را باور نکرده‌اند و شاید بتوان گفت هنوز چشم‌انتظارند تا رحیم برگردد.

 

*این گزارش سه شنبه، ۲ آبان ۹۱ در شماره ۲۷ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44