محمدرضا ریاحینژاد تعریف میکند: گرمابه صحرا که حالا مخروبه شده است، روزی محل استحمام اهالی بود. نزدیک عید نوروز باید زودتر نوبت میگرفتیم تا بتوانیم از خدمات دلاک استفاده کنیم.
در مطبوعات و کتابهای تاریخی از این بخش شهر به نام اراضی پادگان یاد شده است. ساختمانهای این پادگان را در دوره قاجار؛ روسها و انگلیسیها ساخته بودند و در زمان پهلوی با تشکیل ارتش، ساختمانهای جدید جایگزین آن شدند. اکنون پادگان لشکر ۷۷ در این محله قرار دارد. پیش از انقلاب این محله را به نام «پهلوی» میشناختند.

طیبه سرایی درباره روز اول دبیرستان تعریف میکند: با مانتو و شلوار نو به سمت دوستم رفتم تا خوشوبش کنیم. آنقدر ذوق داشتم که اصلا حواسم به اطراف نبود. ناگهان احساس کردم چیزی مرا نگه داشت!
آقای سهیلی از شلوغی خیابان ارگ در بحبوحه انقلاب تعریف میکند: باید جمعیت را کنترل میکردم؛ فریاد زدم «من به دستور آیتالله شیرازی این افراد را باید تحویل دهم و اجازه نمیدهم مویی از سرشان کم شود.
اعظم صالحی، میگوید: همسایه باید هوای همسایهاش را داشته باشد. همانطورکه پیامبر میفرماید ایمان ندارد آن کسیکه شب با شکم سیر بخوابد و همسایه مسلمانش گرسنه باشد.
«مسجد صنعتگران» ابتدای خیابان ملکالشعرای بهارء چندان بزرگ نیست، اما مهمترین دلیل شاختهشدن آن، مردمیبودنش است. این مسجد که درِ آن همیشه باز است، سعی دارد در غم و شادی همراه زندگی مردم باشد.
محمدرضا ریاحینژاد میگوید: متاسفانه پارچههای ایرانی جدید مانند پارچههای قدیم مرغوبیت و مقاومت لازم را ندارند. این کار باعث استقبالنشدن از جنس ایرانی و اقبال مردم به جنس خارجی شده است.
حوادث پیدرپی مشهد سبب شده است این شهر در طول تاریخ، تبدیل به یک خاستگاه منحصربهفرد فکری در کشور شود. در جریان مبارزات انقلاب، منطقه ما نیز یکی از نقاط پر حادثه در ایام انقلاب است.