مادر شهید

شهید امیرحسین شیخ‌هادی؛ مرزبانی که در آرزوی شهادت بود
خانم حمامی، مادرشهید می‌گوید: امیرحسین همیشه وقتی عکس شهیدی را می‌دید می‌گفت یک روز عکس من را هم روی در و دیوار شهر می‌بینید و به آن افتخار می‌کنید. لحظه شهادت پای تنور نان می‌پخته که به پاسگاه حمله می‌کنند و....
پایان دلتنگی‌های «ننه‌حسن»، مادر شهید قائمی
طلعت‌خانم نیکنام هر‌وقت، هرجا، کاری از دستش برمی‌آمد، برای دیگران انجام می‌داد. شاید به همین دلیل بود که همه به نفس حق او باور داشتند و برای رفع غم‌و بیماری و رفع مشکلاتشان از او طلب دعا می‌کردند.
مرثیه «ام‌نوری»؛ مادری که در فراغ فرزندش شاعر شد
«مکّیه غلومی» یکی از هزاران مادرِ جوان‌ازدست‌داده خرمشهری است که بهانه شهادت پسرش، او را شاعر ۱۱ جلد کتاب می‌کند؛ ۱۱ جلد کتابی که با نام «مرثیه‌های اولیا» نوشته «ام‌سید نورالموسوی» به چاپ رسید.
چهاردهمین فرزندم در ۱۴ سالگی شهید شد
شهیدناصر عظیمی آخرین فرزند خانواده عظیمی بود که سال ۱۳۴۸ دیده به جهان‌گشود؛ آن زمان مادر هنوز داغ ۱۳‌فرزند فوت‌شده‌اش را داشت. شهیدناصر عظیمی چهاردهمین فرزند خانواده بود که در۱۴ سالگی شهید شد.
قصه پدر و پسری که در جبهه به دنبال هم بودند
این روایت قصه به دنبال هم گشتن سیدحسن و پسر شهیدش سیدکاظم مهدی‌زاده در جبهه است. اول پسر به جبهه می‌رود و بعد هم پدر به دنبالش. این دو همیشه چندقدم از فاصله داشتند تا روزی که پیکر پسر برمی‌گردد و دوباره در سردخانه معراج شهدا به هم می‌رسند.
روز تشییع، شهید غلامرضا رضایی بلندقامت‌ترین‌شان بود
بهمن‌ماه سال ۱۳۶۵ بود؛ ۱۷۰ شهید را پیچیده در پرچم ایران از جبهه آوردند. غلام‌رضا رضایی در بزرگ‌ترین تابوت آرمیده بود. آن‌قدر این جوان ۱۸ ساله قدش بلند بود که سرش را به کنار خم کرده بودند.
یک زن با داغ ۷ پاره تن
حس غریبی است روبه‌روشدن با زنی که داغ ۷ نفر را دیده بود. حاج خانم جمعه‌پور نه‌تنها برای فرزندانش که برای سایر اعضای فامیل هم که به جبهه می‌رفتند و شهید می‌شدند، مادری می‌کرد.