مادر شهید

احمد و محمود پوراکبر برای شهادت تربیت شده بودند
در سال‌های دفاع مقدس حجیه علیزاده، مادر شهید ان پوراکبر چشم‌انتظار مرد‌های خانه بود؛ زنی که به گفته خودش از امانت‌های خدا دست شسته بود و در راه اسلام و امام (ره) فرستاده بودشان زیر آتش جنگ.
شهید محسن امیرکانیان فارغ‌التحصیل دانشگاه جبهه شد
محسن امیرکانیان، شانزده‌ساله بود که عزم میدان جنگ کرد. در عملیات آزادسازی خرمشهر، دست راستش پشت خاک‌ریز‌ها جا ماند؛ چند ماه بعد با دست مصنوعی دوباره راهی میدان شد و پس از ۵ سال حضور در جبهه شامگاه ۳۰‌آبان‌۶۶ شهد شیرین شهادت را نوشید.
حامد عبدالهی؛ یکی از ۱۴ مرزبان شهید سال‌۹۲
اسم «حامد عبدالهی» در بین اسامی بود که آن شب از اخبار شبانگاهی پخش شد. بعد از اینکه خبر درگیری اشرار سر مرز با مرزبانان ایرانی در سراوان اعلام شد، نام ۱۴ سربازی که در آن درگیری شهید شده بودند، اعلام شد.
حسن می‌گفت تو رضایت ندهی، شهید نمی‌شوم
مادر شهید حسن عباسی می‌گوید: پای تشت لباس که می‌نشستم، شروع می‌کرد که «مادر رضایت می‌دهی بروم؟ مادر لطفا بگذار من بروم.» یک روز بالاخره گفتم «من و پدرت راضی هستیم، خیالت راحت، تو برو.»
باز هم اگر لازم باشد فرزندانم را به جبهه می فرستم
عزرا اخترنیاخراسانی مادر شهید سیداحمد درسازپناه است و امروز در خانه‌ای کوچک در محله طبرسی شمالی که متعلق به دیگری است به‌تنهایی روزگار سپری می‌کند.
کوچه هفت شهید پرافتخار محله امیرآباد
پدران و مادارن کوچه امیرآباد ۳۶، در سال‌های دفاع مقدس، ۷ شهید را که با هم دوست بودند تقدیم میهن کردند.
خانم افضلی در داستان کتاب «دختر شینا» زندگی می‌کند
حاج‌اسحاق و دو پسرش علیرضا و هاشم مدام در جبهه‌ها بودند. علیرضا همان زمان شهید شد و حاج اسحاق هم بعد از تحمل سال‌ها رنج شیمیایی سال ۱۳۹۳ از دنیا رفت. حالا خانم افضلی مانده و خاطرات گذشته.