مادر شهید - صفحه 8

اولین فرزندی که از مریم انوری ماند، شهید شد
مریم‌خانم شانزده‌فرزند به دنیا می‌آورد که عمر ده‌نفرشان به دنیا نبوده است و فقط شش نفر از آنها زنده می‌مانند.اولین فرزندی که زنده می‌ماند و بزرگ می‌شود، حسن است.
شهید صیاد شیرازی مثل فرشته بود و من قدرش را کم دانستم
مادر سپهبد صیادشیرازی می‌گوید: یک بار برای او و برادر کوچک‌ترش لباس زمستانی خریدیم. تا زمانی که با پسر رفتگر دوست بود، لباس زمستانی نو را به تن نمی‌کرد و لباس‌های کهنه‌اش را می‌پوشید.
شهید‌مجید ابراهیمی برای رفتن به جبهه ۳ روز روزه گرفت
شهید‌مجید ابراهیمی تمیزکار ۱۵‌ساله بود که وارد بسیج محله دانش‌آموز شد، اما از قبل انقلاب هم با اینکه سن کمی داشت نوار سخنرانی حاج‌آقای کافی را گوش می‌داد.  
زنی که درخواست کرد مدرسه به نام «شهید غلامی» نامگذاری شود، که بود؟
حوالی پاییز سال ۷۵ یا ۷۶ زنی که چادرش را تا روی پیشانی جلو کشیده و رهگذرانه از کنار بنای نیم ساخته مدرسه در حال عبور بوده، از کارگران بنا و معمار می‌خواهد که مدرسه را با نام پسر شهیدش تابلو بزنند.
اندوهگین شدم، اما لباس سیاه نپوشیدم
مادر شهید ان خلیلی می‌گوید: «محبتی که پسرانم به پدر و مادرشان داشتند، زبانزد همه بود، اما ما را تنها گذاشتند و رفتند. از وقتی آنها به شهادت رسیده‌اند، سعی کرده‌ام در مقابل کسی گریه نکنم. لباس سیاه هم نپوشیدم.»
شهید موسوی، ده دی ۵۷ دیگر به خانه برنگشت
سیدعلی موسوی، شهید ۱۸ ساله انقلاب ساکن محله کوشش بود. او برای کمک به مجروحان به سمت بیمارستان امام رضا (ع) رفته بود که همان جا بر اثر اصابت گلوله به شهادت می‌رسد.
۱۳سال چشم‌انتظاری مادر شهید محمدحسن منتظری
حسن منتظری تقریبا هر بار یک نامه داشت، اما یک‌بار که پستچی آمد، نامه همه را آورد الا حسن. دفعه بعد هم پستچی آمد و نامه حسن نیامد. سال‌ها هیچ‌کس هیچ خبری ازش نداشت تا یکی از هم‌رزمانش اعتراف کرد که در‌جریان یک عملیات در جزیره مجنون دیده که حسن شهید شده است.