کد خبر: ۱۰۳۲۶
۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰

دنیا خانه گذر است

رزمنده‌ها را پشت کامیونش، از جلو حرم تا مناطق جنگی، برده بود. ته بار، یک دفترچه چند‌برگی با نوشته آیت‌الکرسی پیدا کرده بود که بالای صفحه اول آن، این کلمات دیده می‌شد: دنیا خانه گذر است، نه جای ماندن.

هربار که شیطنت می‌کرد یا صدای خواهرش را درمی‌آورد یا تکالیفش دیروزود می‌شد، مادر می‌گفت: مگر دستم بهت نرسد! و محمود پا به فرار می‌گذاشت و قربان‌صدقه مادر می‌رفت: قربانت بروم؛ منِ نیم‌وجبی که زدن ندارم! هرچی شما بگویی اصلا.

مادر می‌گفت: امان از زبانت محمود! دست مادر هیچ‌وقت به محمود نرسید، حتی روز تشییع. پیکر‌های بی‌جان رزمنده‌ها توی تابوت، مثل موجی روی سطح دریا جابه‌جا می‌شد و مادر فقط کنار ساحل ایستاده بود به تماشا و رو به گنبد حرم اشک می‌ریخت. زیر لب می‌گفت: هیچ‌وقت به گرد پایت هم نمی‌رسم مادر! این‌قدر عجله نکن.

 

دنیا خانه گذر است
رزمنده‌ها را پشت کامیونش، از جلو حرم تا مناطق جنگی، برده بود. ته بار، یک دفترچه چند‌برگی با نوشته آیت‌الکرسی پیدا کرده بود که بالای صفحه اول آن، این کلمات دیده می‌شد: دنیا خانه گذر است، نه جای ماندن.
نگهش داشت و گذاشت توی جیب آینه بالای سرش. بعد‌ها کامیون، اتوبوس مسافربری شد، بعد‌ها پراید، بعد ۲۰۶ و حالا توی جیب آینه ماشین شاسی‌بلندش نگه می‌دارد. بعضی وقت‌ها که کم می‌آورد، برش می‌دارد و به آن دستخط کودکانه نگاه می‌کند.



دنیا خانه گذر است

کوچه‌شان خالی شده بود از سروصدای دنبال توپ‌دویدن و هوراکشیدن به‌خاطر گل‌های توی دروازه. همه آن نوجوان‌ها پشت‌سر هم تصمیم گرفتند بروند جبهه. فقط عباس ماند. پدر نداشت. هرچه کرد، مادر گفت «نه». برای رژه قبل از اعزام، آمد بدرقه رفقایش جلو حرم. بغضِ توی گلو نگذاشت تا آخر بماند. سه‌سال بعد که حکیمه‌خانم مُرد، هنوز جنگ بود. عباس رفت و دیگر برنگشت. تیم فوتبال دوباره سر پا شد و اسم عباس ماند رویش.

دنیا خانه گذر است

یک‌بار بابامرتضی نشسته بود و آقاحمید ایستاده؛ یک‌بار هم آقاحمید ایستاده بود و بابا نشسته و عکاس گفته بود: دو‌تایش را جوری می‌اندازم کنار هم که هر‌کی ببیند، دهنش از تعجب باز بماند!
آن عکس یادگاری جلو حرم، آخرین عکس شد. بابا به دوربین نگاه نکرده. مامان هزاربار تابه‌حال از قول بابا گفته: «شرمنده بودم که شما را تنها می‌گذاشتم، اما شرمندگی بزرگ‌تری هم بود اگر نمی‌رفتم.»


* این گزارش پنج‌شنبه ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۷ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44