این نوجوان که در مراسم آموزشوپرورش، مساجد و حسینیه محلهشان برنامه اجرا میکند، میگوید: خیلی برای اجراهایم تمرین میکنم تا کارم دلنشین باشد.
علی غیاثی میگوید: دغدغه ما در کتابخانه مردمی امیرحسین فردی این است که به مردم نقشهای واقعی بدهیم و با کمک آنها بتوانیم فعالیت فرهنگیاجتماعی را در محله، پیش ببریم.
داستان هلیا قمری با نام «بادبادکهای دوستداشتنی» در کتاب مجموعه داستان های «بادبادکها» که نوجوانان طرقی آن را نوشتهاند، به چاپ رسیده است. او نوشتن را راهی برای بیان احساساتش میداند.
عبدالمجید عصاری ازطریق قلمش، کارهای خیر انجام داده است. او با مجوز دادستان، داستان زندگی پسری را به نگارش درمیآورد که ۱۲ سال به اتهام مشارکت در قتل، زندان بود و در کانالش منتشر میکند.
رزمندهها را پشت کامیونش، از جلو حرم تا مناطق جنگی، برده بود. ته بار، یک دفترچه چندبرگی با نوشته آیتالکرسی پیدا کرده بود که بالای صفحه اول آن، این کلمات دیده میشد: دنیا خانه گذر است، نه جای ماندن.
بهاره تاج بخش داستان نویسی که رتبه برتر جشنواره فانوس را به دست آورده میگوید: وقتی فهمیدم نمیتوانم مثل آدمهای دیگر زندگی کنم، تصمیم گرفتم بنویسم، هرچند برای نوشتن هم دستم به قلم نمیرفت.
منوچهر رضا نامش را نه اما چهرهاش را خیلی ها می شناسند، وقتی عصرهای هر تابستان یک نیمکت چوبی و یک جلد کتاب بهانهای میشود تا بچههای امروزی، طعم قصهخوانی پدربزرگهای قدیم را تجربه کنند.