خدیجه گلمکانی میگوید: همسرم که بچهها را از نورگیر بیرون آورد، آنها را به داخل خانه بردم. از ترس و سرمای آب لبهایشان کبود شده بود و میلرزیدند.
در شهریور سال۱۳۲۷ خورشیدی در عرض یک ماه در مشهد -که جمعیتش از چندصدهزار نفر تجاوز نمیکرده است- ۴۳۶نفر خودکشی کردهاند.
غدیر غدیری تعریف میکند: آن روز باران که شدت گرفت، ساکنان آن خانهها از ترس به بالای گودال رفتند؛ برای همین با آنکه خرابی زیادی داشت، خدا را شکر با مرگ ومیر همراه نبود.
حجتالاسلاموالمسلمین داوودینژاد میگوید: یکی از مشکلات در مسیر کمکرسانی به سیلزدهها واضحنبودن درگاههای کمک است. اگر گروه جهادی مسجد محله فعال نبود، امکان کمک به سیلزدهها نبود.
مهدی کرامتی بیرم آبادی میگوید: موتور را به دست گرفتم، داشتم برمی گشتم که سیل از بالادست رسید. نزدیک تک درخت زیر پل بودم. تا جایی که جا داشت، سعی کردم برپا بمانم!
افزایش ناگهانی تقاضا برای دریافت خط تلفن بین سالهای۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ سبب نایابشدن خط و شماره در شهر میشود؛ آنچنانکه در مشهد بازار سیاه تلفن به وجود میآید و بهمرور از شدت آن کاسته میشود.
مادرم سرپا بود. راه میرفت و کارهایش را خودش انجام میداد. دوسالی بود که خانه را خریده بودند و پدرم هنوز داشت قسط هایش را میداد که روی سرشان خراب شد. مادرمان بین سیلاب ماند.