حوادث

روایت ۲ ساعت پر اضطراب برای نجات پاکبان مشهدی
مهدی کرامتی بیرم آبادی می‌گوید: موتور را به دست گرفتم، داشتم برمی گشتم که سیل از بالادست رسید. نزدیک تک درخت زیر پل بودم. تا جایی که جا داشت، سعی کردم برپا بمانم!
تلفن‌خانه مشهد در آتش سوخت
افزایش ناگهانی تقاضا برای دریافت خط تلفن بین سال‌های‌۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ سبب نایاب‌شدن خط و شماره در شهر می‌شود؛ آن‌چنان‌که در مشهد بازار سیاه تلفن به وجود می‌آید و به‌مرور از شدت آن کاسته می‌شود.
زندگی‌های بر آب رفته اهالی کوچه سپاه ۶۹ 
مادرم سرپا بود. راه می‌رفت و کارهایش را خودش انجام می‌داد. دوسالی بود که خانه را خریده بودند و پدرم هنوز داشت قسط هایش را‌ می‌داد که روی سرشان خراب شد. مادرمان بین سیلاب ماند.
دریای مهربانی جهادی‌ها در سیل
آنهایی که اعتقاد داشتند جهاد فقط رسیدگی به مناطق محروم نیست، آستین بالا زدند و کمک را از همسایه‎‌های خود شروع کردند و با سطل‌های کوچک و بزرگ، خانه‌های آب‌گرفته را خالی کردند.
اهالی منطقه ۵ مشهد به سوگ شهدای خدمت نشستند
طیبه زینعلیان می‌گوید: در  محله مهدی آباد، روضه‌های خانگی برپا بود و  در  همه آن‌ها خرما و حلوا پخش می‌کردند. بالای در منازل پارچه مشکی نصب شده بود. دوره‌های قرآن خانگی هم برای شهدا ختم برداشته بودند.
غواصی در سیلاب
سرآتشیار علی اخلاقی افضلی می‌گوید: غواصی در سیلاب، کار بسیار خطرناکی است. میان آن گل ولای همه چیز پیدا می‌شود؛ از خاروخاشاک تا اشیای تیز و برنده. داخل سیلاب نه نوری هست نه نشانه ای، دید صفر است.
سیل همدلی گروه‌های جهادی منطقه ۳ در سیل مشهد
ساعت حوالی ۱۱ شب بود و باران دوباره باریدن گرفته بود. خسته از این سو به آن سو دویدن، تصمیم گرفتیم کار را متوقف کنیم. داشتیم برمی‌گشتیم که زنی میان‌سال با جمله‌اش میخکوبمان کرد: «تو را به خدا بیایید کمک کنید.»