سال۱۳۶۴ وقتی نُهساله بوده با پدر و مادرش از روستای باخرز به محله اروند کوچ میکنند. نبود گاز، برق و امکانات کافی در روستا دلیل این مهاجرت بوده است. در انتهای خیابان اروند یا جاده کنهبیست سابق جاگیر میشوند و خیلی زود با محله انس میگیرند.
محمد زارع و همسرش، کانون فرهنگی شمیم ولایت را در محله اروند تأسیس کردهاند و دغدغه کودکان و نوجوانان اینجا را دارند. امروز قرار است او برایمان از گذشته محله روایت کند؛ چون خاطرات خوب کودکی اش در اینجا شکل گرفته است، در زمانیکه محله هنوز رنگوبوی شهری نگرفته و پر از زمین زراعی و خانههای کاهگلی کوچک بود.
سوم دبستان بودم که به این محله آمدم و در مدرسه «آزادی» مشغول تحصیل شدم. شاگردزرنگ کلاسمان بودم. نمرههایم همه بیست بود و به بچههای دیگر هم درسها را یاد میدادم. همین باعث میشد که روستاییبودنم به چشم نیاید و معلمها روی من حساب دیگری باز کنند.
پدرم عضو هیئتامنای مسجد جوادالرضا (ع) در اروند۳۱ بود و من هم بهواسطه او به این مسجد رفتوآمد داشتم. این مسجد را اهالی با کمک هم ساختهبودند. کل مسجد فقط یک اتاق کوچک بود که قسمتی از آن را پایگاه بسیج کردهبودند و قسمتی هم محل خواندن نماز بود. کمکم آن را گسترش دادند و کلاسهای مختلف هم در آن برگزار کردند.
در کل خیابان اروند، دو تا دکان بقالی بیشتر نبود. یکی از دکانها متعلقبه خانمی بود که به «طاهرهشیری» معروف بود. صبحبهصبح ماشین شیر، کنار مغازهاش پارک میکرد و ما برای خرید شیر تعاونی صف میبستیم. حالا این دکان تبدیل به مغازه پوشاک شدهاست.
خیابان اروند فقط یک حمام داشت؛ گرمابه حاجمحمدتقی که ما پسرها با پدرمان آنجا میرفتیم و نصف روز میماندیم. دلاک، پشتمان را کیسه میکشید و سرمان را میشست. برای مردم آن زمان، حمامرفتن یک نوع تفریح هم به حساب میآمد. این حمام حالا انباری شدهاست.
انتهای اروند۶۰ جوی آبی بود که از پشت مدرسه آزادی به زمینهای زراعی میریخت. در کل زمستان، این آب یخ میزد و شبیه سرسره میشد. بعداز مدرسه همیشه با بچههای اینجا سرسرهبازی میکردیم و یکی از تفریحاتمان همین بود. این جوی حالا دیگر آب ندارد، اما آثارش باقی ماندهاست.
نیمی از ساکنان اروند آن سالها کشاورز بودند و در زمینهای زراعی انتهای محله، چغندر، گوجه، بادمجان و سبزی میکاشتند. بهار و تابستان، کار اهالی همین بود و یک شغل فصلی به شمار میرفت. بعضی از این زمینها هنوز هم هستند. ما بچهها تابستانها در این زمینها مشغول کار میشدیم و کمی برای خودمان پول درمیآوردیم.
* این گزارش دوشنبه ۲۴ دیماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۸ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.