شهید

چرخ زمانه بهترین چرخ زن زورخانه را گرفت
مشهدی‌های قدیمی هیچ‌گاه دی‌ و بهمن‌ خونین 57 را فراموش نخواهند کرد. ماه‌هایی که از هر سن و قشری شهید دادیم. از کودکی که زیر تانک ارتش رفت تا معلمی که جرمش تنها ایستادن در صف نفت بود. دژخیمان پهلوی حتی به پیرمردها، ورزشکاران و... هم رحم نکردند. «سید احمد احمدی»، یکی از قهرمانان چرخ تیز زورخانه‌ای، است که در دهم دی‌ آن سال شهید شد.
پیکر «شهید محمدآرش احمدی» بعد از 5 سال برگشت
قرار بود نان‌آور خانه باشد و تکیه‌گاه و پشتیبان خواهران. امید مادر به او بود که تنها پسرش و آخرین فرزند خانواده به حساب می‌آمد. پدر خیلی وقت پیش چشم از دنیا بسته بود و خانه آن‌ها به‌جز او مرد دیگری نداشت، اما تقدیر طور دیگری رقم خورد. محمدآرش احمدی، از مدافعان تیپ فاطمیون، 17محرم سال95 در بیست‌سالگی در شهر حلب و منطقه عملیاتی العماره به شهادت رسید.
«ابراهیم» شجاعتش را از مادر به ارث برده
ابراهیم، اولین فرزند خانواده آقای برجسته بوده که سال‌ها پیش در عملیات میمک در جنگ تحمیلی شهید می‌شود. عکس‌هایی که پس از رفتن او همیشه روی در و دیوار این خانه باقی می‌مانند و نشان می‌دهند که گرد زمان خاطر ابراهیم را هیچ‌وقت از دل پدر و مادرش پاک نمی‌کند. پدر و مادری که هنوز داغ فرزند از دست رفته‌شان را بر سینه دارند و هنوز خواب او را می‌بینند. شهید ابراهیم برجسته در تاریخ بیست و هفتم مهر سال ١٣٦٣ به ضرب گلوله دشمن در هفده‌سالگی به شهادت می‌رسد.
شهید «بهاری» در جبهه بزرگ شد
محمد بهاری، در سال 1343 در سی متری طلاب مشهد متولد شد. عزیز خانواده بود زیرا که پسر قبل از او در کودکی از دنیا رفته بود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شاوکن به پایان رساند، اما پس از آن درس را رها کرد. در پانزده‌سالگی وارد سپاه و با شروع جنگ، روانه میادین جنگ شد. در سال‌های حضورش شکسته بسته درسش را تا پایان مقطع راهنمایی ادامه داد. او که خادم و مؤذن مسجد بود، بیشتر دوران جوانی‌اش را در جبهه به سر برد. در عملیات والفجر مقدماتى هر دو پایش به شدت مجروح شد، و چند ماه در تهران بسترى شد.
یکّه مرد میدان
«ناصر ظریف» اول خرداد سال ۴۱ و بعد از خواهرش زهرا و برادرش محسن به دنیا آمد. پدر خانواده‌ کارگر بود برای همین ناصر از کودکی، هم درس می‌خواند و هم کار می‌کرد. انقلاب که پیروز شد ناصر جزو اولین کسانی است که به گروه گشت پیوست. در پی ماجراهای کردستان وارد سپاه پاسداران شد و در سال ۵۸ به فرماندهی بابا رستمی به کردستان و شهر سقز اعزام شد. یک سال بعد با حضور محمود کاوه در کردستان در کنار او و جمعی دیگر از نیروهای خراسانی جبهه کردستان همچون چنگیز عبدی‌فر، اولین گروه‌های اسکورت را برای تأمین راه‌ها و ترابری در محورهای مواصلاتی کردستان شکل دادند.
در سنگر انفاق
ساختمان مقر اطلاعات و عملیات، حلقه وصل بچه‌های هیئت انصارالمهدی و بچه‌های جنگ است. این ساختمان که در خیابان امام‌رضا(ع) 40 است، خودش روایت جدایی دارد؛ اما امروز به سراغ کسی رفته‌ایم که این ساختمان را با یاد روزهای جنگ در اختیار بچه‌های رزمنده سابق گذاشته است. او که جبهه، جنگ و آدم‌های وارسته را دیده است حالا به مرام همان‌ها زندگی را می‌گذراند. نمی‌دانم کدام‌یک از انگیزه‌هایش قوی‌تر است تا او بخواهد یک ساختمان میلیاردی را به چنین کاری اختصاص بدهد و راضی باشد.
صیاد، سلمان ارتش
شهید سپهبد صیاد شیرازی از آن شخصیت‌های خاصی است که هر زمانه‌ای کمتر به خود می‌بیند. مردی که ممکن است نامش در جایی از زمان و گوشه‌ای از تاریخ جا بماند ولی شرح منش و مجاهدت‌هایش بر زمان و مکان چیره می‌شود. این پرونده تلاش کوچکی است تا دریچه‌های تازه‌ای از زندگی او را به روی مخاطب بگشاید.