تنها فرماندهای بود که شب قبلاز عملیات، ناشناس و تنها به شناسایی مواضع و استحکامات دشمن میرفت و پیش از سربازانش به منطقه عملیاتی وارد میشد.در هریک از مناطق جنگی جنوب یا غرب که سربازان و فرماندهان ناامید و زمینگیر میشدند، تیپ ویژه شهدا را اعزام میکردند، تاآنجاکه بعثیها به این تیپ و فرمانده آن، لقب «شکستناپذیر» داده و جایزه چندمیلیونتومانی برای سر محمود کاوه تعیین کرده بودند. یک سرباز قدیمی گفته بود: اگر کاوه نبود، کردستان از دست میرفت.
قرار بود رمز موفقیت عملیات خیبر، غافلگیری عراقیها باشد، اما در ادامه با غافلگیرشدن نیروهای خودی و نرسیدن بهموقع نیروهای پشتیبانی، رمز موفقیت ایرانیها چیز دیگری شد. جزیره مجنون سمبل شد و رزمندگان ایرانی جانانه جنگیدند تا با نبوغ و صدالبته فداکاریهایشان تعریف جدیدی از موفقیت ارائه کنند.
برای عملیات فتحالمبین هواپیما باید در منطقه دشمن فیلمبرداری هوایی میکرد. سرگرد نصری، خدا پشت و پناهش باشد، خلبان هواپیما بود و باید بهطور ضربدری چند مرحله منطقه دشمن را طی میکرد. هنگام پرواز یک موشک به هواپیما زده بودند و چون از نوع موشکهای حرارتی بود بین دو اگزوز هواپیما اصابت کرده بود و با وجود این موشک، او هواپیما را به سلامت نشاند.
چون محمد تکپسر خانه بود، پدرش چندینبار او را از محل اعزام به خانه برگرداند: «خوشقدوبالا بود. یک موتور هوندا داشت که با آن به این طرف و آنطرف میرفت. یک روز روی موتور نشسته بود و گفت: ننه! اگه خدا بخواد من رو نگه داره، همینطوری هم نگه میداره و اگه بخواد نباشم هم که نیستم. حالا خودت رضا بده که برم جبهه. طاقت نبودنش را نداشتم، اما مقابل تصمیمش هم نمیتوانستم بایستم. رضا دادم.»
هر مادری که عزیزش را در جنگ از دست میدهد، شبیه سربازی است که همراه پسرش به میدان جنگ رفته باشد و برای سالها با ترکش خاطرات تلخ در تاروپود روح زخمخوردهاش سر کرده باشد. کافی است کمی پای صحبت این مادرها بنشینی تا از خیسی چشمهایشان بفهمی که این زخم کهنه هنوز تازه است و مجروح اصلی جنگ خود این مادران هستند.
سید حسن هاشمی که از چهاردهسالگی با اشتیاق و آگاهی راهی جبهه میشود و بعد از یکسال در واحد تخریب لشکر 5 نصر، دفاع از میهن را ادامه میدهد، یکی از همین دلاورمردان است. او که در بیشتر عملیاتها حضور داشته، مجروح و شیمیایی شده است. سید حسن هاشمی، برادر شهید و ساکن محله کوثر است که بعد از جنگ تحمیلی هم رسالت خود را رها نکرده است. او یکی از راویان جنگ تحمیلی است که با پژوهش و تحقیق درباره عملیاتها، شهدا، آزادگان و رزمندهها روایتهای جنگ را به نسل جدید منتقل میکند و از راویان اردوهای راهیان نور هم هست.
علی خسروی جانباز شهید ی است که 24سال پس از جانبازی و درست در همان روزی که مجروح شده بود، در سن پنجاهسالگی بر اثر عوارض بیماری به شهادت رسید. پسرش، محمود، آتشنشان این شهر است و بهنوعی جا پای پدر گذاشته است و همانند او در حوادث و عملیاتهای مختلف آتشنشانی بیترسو واهمه به دل حادثه و آتش میزند تا جان هموطنان را نجات دهد. هفته دفاعمقدس و هفتم مهر، روز آتشنشان، فرصت خوبی برای بیان رشادتهای این دلاورمردان است.






