حاجمحمود ادیباسلامیه یکی از اولین کارگرهای آرامگاه فردوسی است که در سال ۱۳۴۳ با چندجوان از توس، کارهای اولیه مرمت آرامگاه را شروع کردند. پنجسال زحمت بیوقفه آنها در آرامگاه باعث شد انجمن آثار ملی آنها را در پایان مرمت استخدام کند.
مسعود بحرودی میگوید: آن موقع کوچه حمام باغ خاکی بود. ۳ هزارو ۵۰۰ تومان دادم و مغازه را از حاجیصباغ خریدم. بعد حسنآقا اعتمادی شیرینیپز آمد و بعد کوکبخانم آرایشگاه زد.
آقای گندمکار میگوید: در مکان ایستگاه قطار شهری فعلی، باغ صیفیجات بود که مردم به آن باغتره میگفتند. باغ، چاه آبی به نام حاجعباس داشت که انواع سبزی و صیفیجات آنجا میکاشتند. بعدازظهرهای تابستان با خانواده اینجا میآمدیم.
دفعه اول خبر شهادت مصطفی هاشمزاده را دادند اما بعد او را درمیان زخمیهای بیمارستان امامرضا(ع) یافتند، دفعه دوم اما از طریق برادران سپاه متوجه شدند در عملیات کربلای۴ به آرزویش رسیده است.
مجید حبیب، محمدجواد ریاضی و رضا مهدیزاده، از کودکی با یکدیگر همسایه بودند؛ حالا هم که هرکدام ازدواج کردهاند و زن و زندگی دارند، درکنار هم کارهای فرهنگی محلهشان را به دست گرفتهاند.
سیدمجید ساغروانیان از کودکی تا به امروز در همسایگی مسجد زندگی کرده و بچه هیئتی بوده است. او پساز بیستسال انتظار، در سال۱۳۹۸ توانست نشان خادمی امامرضا (ع) را بر سینهاش نصب کند.
رفقای چهلسال پیش تصورش را هم نمیکردند بتوانند چنددهه بعداز دوران مدرسه دیداری تازه کنند.آنها دانشآموزان دبیرستان شهیدفرازی هستند که بعد از سالها در بوستان ملت دور هم جمع شدهاند.