صندوق خاطرات

داستان پارچه‌های رنگی محله کلاته‌برفی به روایت حمیده کاریزنو
طبق خاطرات حمیده‌خانم ، روز قبل آغاز ماه محرم، عزاداران با جمع‌شدن در مسجد قدیمی کلاته‌برفی، مراسم «علم‌بندو» را اجرا می‌کردند و علم‌های چوبی مسجد را پوشش پارچه‌ای می‌دادند.
کلوخ‌بازی در زمین‌‌های خاکی شهرک حجت(عج)
محسن قربانی تعریف می‌کند: روزگاری، بین خیابان‌های شهید درودی ۷ تا ۱۵ کنونی کال بزرگی قرار داشت که به محل ریختن نخاله‌های شهری تبدیل شده بود. بهترین سرگرمی ما بازی «جنگی» در این تپه‌های نخاله بود.
در چزابه از گردان نودنفری، فقط پانزده نفر ماندیم
عبدالله امینی از نفس‌گیر‌ترین عملیات دوران حضور در جبهه یاد می‌کند: فرمانده گروهان ما و معاونش شهید شده بودند. دشمن شروع به پیشروی کرده بود و چاره‌ای جز تسلیم نداشتیم، اما ایستادگی و شهادت را به اسارت ترجیح دادیم.
حال‌وهوای زائران بین‌الحرمین پس از حمله رژیم صهیونیستی
سمیه موسوی پنجشنبه به کربلا رسید و جمعه را با خبر حمله هوایی رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان شروع کرد. در بین‌الحرمین وقتی ما برای نابودی رژیم صهیونیستی شعار می‌دادیم، خیلی از مردم عراق هم به جمع ما اضافه می‌شدند.
عباسعلی عباسپور پشت درِ سردخانه نمازشکر خواند
آقا عباسعلی وقتی خبر شهادت پسرش را شنید، سردخانه رفت و تا سه روز که پیکر شهید در سردخانه بود، هر روز کنار پسرش نماز می‌خواند و در روز خاک‌سپاری هم او را غسل داد و کفن کرد.
بدگویی در میان همسایه‌های محله کوی سلمان جایی ندارد
جو کوچه شهید رحیمی۵ آن‌قدر خوب و صمیمی است که وقتی کسی اینجا ساکن می‌شود، دیگر به فکر جابه‌جایی و نقل‌مکان به کوچه و محله دیگری نمی‌افتد.اینجا همسایه‌ها از احوال هم باخبرند؛ اما اهل بدگویی و سرک‌کشیدن به زندگی دیگران نیستند.
خودروی جمع‌آوری کمک‌های مردمی به جبهه آمده است
علی‌اصغر زارع‌زاده از روز‌های جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای جبهه یاد می‌کند: این کمک‌ها از همان سال ۱۳۵۹ شروع شد و تا پایان جنگ تحمیلی ادامه داشت. با بلندگو به مردم اعلام می‌کردیم که: «خودروی جمع‌آوری کمک‌های مردمی به جبهه» آمده است.