بعضی زنها جایگاه و دستاوردهایشان، میتواند از آنها شخصیتی بسازد که شاید، بهزعم بعضیها، هیچ سنخیتی با کلیشههای مرسوم و تصور آدمها از دنیای زنانه، نداشته باشد.
برای همین هم بین همۀ اتفاقات و قصههایی که بشر ساخته است، میتوان زنهایی را پیدا کرد که بسیار تاثیرگذار بودهاند؛ زنان پلیس مشهد که بیشاز یکدهه از حضورشان در عرصۀ امنیت کشور میگذرد؛ زنانی که در دنیای مردانه و خشن پلیسی دستی بر آتش دارند و هرچند از لحاظ تعداد با مردها قابلقیاس نیستند، ولی حضورشان بهخودیخود در این ۱۴ سال آنقدر چشمگیر بودهاست که بتوانیم از آنها بهعنوان اسمهای ماندگار تاریخ شهرمان یاد کنیم و دربارۀ آنها بگوییم.
شیرزنانی که بیباکی و دلیریشان در مأموریتهای مختلف پلیسی، بهانهای شد که سراغشان را در تنها کلانتری بانوان کشور (خیابان مصلی) بگیریم و درمقابل درجهدارهایی بنشینیم که آوازۀ شجاعتشان سالهاست در میان مردان نظامی کشور پیچیده است.
کلت کمری از گوشۀ چادرش بیرون میزند؛ درست همانجایی که جلوِ درِ تنها کلانتری بانوان کشور از ماشین پلیس پیاده میشود. درِ سبزرنگ کلانتری ۳۴ به رویش باز میشود و دو سرباز وظیفۀ موتراشیده، برای خانمرئیس پا روی زمین میکوبند و خبردار و پاجفت میایستند. خانمسرگرد چادرش را روی سرش مرتب میکند و با کلمۀ «ممنون»، فرمان آزاد میدهد.
همراهش وارد کلانتری مصلی میشویم. بعد ازچندقدم، اولینساختمان روبهرویمان ظاهر میشود؛ ساختمانی که دیدن نظامیهای مرد در آن برایمان نامفهوماست، چراکه به ما گفتهاند اینجا تنهاکلانتری بانوان کشور است. چشم که میچرخانیم، خانمسرگرد را میبینیم که درحالدورزدن همین ساختمان است.
طولی نمیکشد که ساختمان دوم، سوم و چهارم هم پشت ساختمان اصلی ظاهر میشود؛ ساختمانی پر از نظامیهای زن قدبلند و رشید؛ بانوان درجهداری که طبق قاب روی دیوار، از دیماه سال ۱۳۸۲ با حضور سردار رادان، مدیریت تنها کلانتری بانوان کشور را در مشهد برعهده گرفتهاند.
وارد ساختمان میشویم. با بلندشدن صدای پای خانمسرگرد، تعداد زیادی از زنان با لباسهایی سراپا سبز، اسلحهزیربغل، شوکربهکمر و درجه روی مچدست جلوی او بلند میشوند؛ با تحکم و قدرت پا میکوبند و با گفتن جانانۀ «سلام سرگرد»، خوشامدشان را اعلام میکنند. با دیدن این نظم، به آنی صدای «باریکا...» خانمرئیس بلند میشود و با لبخندی به پهنای صورت از میانشان میگذرد.
در این میان صدای یکی از افسرها با جملههای «گفتم تکان نخور»، «سابقهداری؟»، «باز مال کیو زدی؟» و «دروغم خوب میگی!» بلند میشود. صدایی که خانم سرگرد را به قسمت افسرنگهبان میکشاند؛ درست همانجایی که زنی حدوداً ۳۰ ساله و استخوانی، با چهرهای زرد و خمار، که حتی بهاندازۀ پیرزن ۶۰ ساله هم دندان ندارد، دستبسته نشسته است.
سرگرد لحظهای مقابلش میایستد تا خوب به یاد بیاورد سارقی را که چندبار دیگر هم برگۀ حکمش از زیردستش رد شده و امروز دوباره به شکایت یکی از پزشکان خیابان سیدی، با داشتن فرزند ۴ ماهۀ شیرخوار روانۀ بازداشتگاه شده است.
خانمسرگرد دستور بازکردن دستان سارق را میدهد. افسر دستبند را باز میکند و او را به چند مأمور لباسشخصی میسپارد تا بازجویی در بازداشتگاه را انجام دهند و از زیر زبانش تعداد سرقتها و نحوۀ آنها را بیرون بکشند.
حالا زن سارق در اتاق بازجویی است. افسر تحقیق مسلح ایستاده و با صدایی زنانه، اما باقدرت، آمار میدهد. افسرهای لباسشخصی به دستور خانمرئیس درحالآمادهشدن (پوشیدن جلیقۀ مخصوص حمل سلاح، شوکر، اسپری فلفل و چادرسرکردن) برای حضور در یکی از تجمعها هستند. خانمسرگرد هم درحالیکه ساعتی از ظهر گذشتهاست، گزارشهای یکی از کارآگاهنش را از صحنۀ قتل و تعقیبوگریزها میخواند.
تمام آنچه گفته شد، ۱۴ سال است که در مشهد با حضور زنان پلیس تکرار میشود. بانوانی که بعد از تصویب قانونِ مجلس شورایاسلامی برای بهکارگیری زنان در دستگاه نظامی، بهعنوان افسر پلیس و بهصورت نظامی و انتظامی بهکار گرفته شدند. بعد از همین ابلاغ بود که نخستیندورۀ فعالیت آنها با یونیفرم نظامی شروع شد.
بعد از چندسال آموزش و تربیت نیروی زن در دانشگاه علومانتظامی، سال ۱۳۸۲ نخستینکلانتری بانوان کشور در مشهد بهدلیل زائرپذیری آن کلید خورد. کلانتریای که در خیابان مصلی مشهد، یکی از نزدیکترین نقطهها به حرم مطهر رضوی، در سه ساختمان مجزا ساخته شده و با عنوان «کلانتری ۳۴ بانوان» در دست زنان است.
این کلانتری در خیابان مصلی ۱، توسط سرگرد فاطمه پسندیده، یکی از شناختهشدهترین پلیسهای زن کشور -که چیزی نمانده به درجۀ سرهنگی برسد- با کلی نیروی نظامی اداره میشود.
سرگرد فاطمه پسندیده، رئیس تنهاکلانتری بانوان کشور، متولد سال ۱۳۵۸ است. لیسانس ادبیات از دانشگاه فردوسی دارد و پلیسشدنش هم به سال ۱۳۸۲ برمیگردد. سالی که با دیدن فراخوان پذیرش دانشجو در دانشگاه علوم انتظامی تهران، نامنویسی میکند و با نمرۀ قبولی در آزمون، بعد از یکونیمسال آموزش نظامی به مشهد بازمیگردد.
در مشهد با درجۀ ستواندوم وارد یگان پلیس زنان میشود؛ شجاعت و مدیریت پلیسیاش او را در کمتر از ۴ سال به مقام رئیس کلانتری میرساند. مسئولیتی که حال باعنوان تنهازن رئیس کلانتری کشور برای دهمینسال با نام او، یعنی سرگرد فاطمه پسندیده، تکرار میشود.
- شما را چه صدا میزنند؟ جنابسرگرد که برای مردان است ...
بله؛ همینطور است. به همین دلیل من را سرکار سرگرد خانم پسندیده صدا میکنند.
- حتی نیروهای خانم زیردستتان؟
نه؛ من نیروهایم را آزاد گذاشتم. چندان سختگیری روی آنها ندارم و از طرفشان با عنوان خانمرئیس خطاب میشوم.
- شما یک سرگرد خانم هستید، نیروهای نظامی آقا برای شما هم خبردار میایستند تا آزاد دهید؟
نظام، قانونهای خاص خودش را دارد. یکی از این قانونها نحوۀ برخورد و احترام به مافوق است و در این بین تفاوتی بین خانم و آقا هم نیست.
- پس مردان هم برایتان خبردار میایستند؟
بله؛ مردان نظامیِ پایینتر از خودم پاجفت و دستبهکلاه خبردار میایستند و من هم یک کلمۀ «ممنون» میگویم تا راحت باشند.
- پس زیاد بهدنبال نشاندادن اقتدار یک زن کلانتر نیستید؟
نیازی نیست با نحوۀ برخورد مقتدرانه با مردان نظامی، این اقتدار را نشان داد، بلکه خود عنوان رئیسکلانتری این مفهوم را میرساند؛ البته من زیاد بهدنبال این چیزها نیستم. تمام تلاشم این است که خاکی باشم. از همینرو حتی برای بانوانی که زیردست خودم هستند هم خیلی رئیسبازی درنمیآورم و دوستانه برخورد میکنم.
- میتوانید برایمان بشمارید که تاکنون چندبار دست به اسلحه بردید؟
خیلیزیاد.
- پس تعداد متهمان زیادی زهر تیر شلیکشدۀ شما را چشیدهاند؟
نه؛ اینطور نیست. منظورم از اینکه گفتم زیاد دست به اسلحه بردم در کلاسهای آموزش تیراندازی بوده نه مأموریتها.
- یعنی در این ۱۵ سال کار پلیسی پیش نیامده به سمت متهمی تیراندازی کنید؟
خداراشکر نه. میدانید! از آنجایی که در مأموریتها، بهخصوص نوع خطرناکش، همیشه نظامیهای آقا هم همراه هستند، نیازی نیست که ما زنان دست به شلیک بزنیم.
- تهدید چطور؟
چرا؛ تهدید فراوان شدهام. متهمهایی بودهاند که خود و خانوادهام را تهدید به کشتن و ... کردهاند.
- تاکنون عملی هم شده است؟
خداراشکر نه. خود من اوایل ترس این را داشتم که نکند یکی از این تهدیدها عملیاتی شود، اما امروز دیگر ترسی ندارم، چون به چشم میبینم چقدر با حضور نیروهای پلیس امنیت کشور بالا رفته است.
- از مخوفترین پروندهای که در سالهای ریاستتان درگیر آن شدهاید یا کسی را که دستگیر کردهاید برایمان میگویید؟
پروندههای زیادی بوده، از قتل گرفته تا سرقت، که هنوز هم اندوه و رنجشان همراهم هست؛ اما از بین این موارد هیچوقت پروندۀ دختران فراریای، که قرار بود توسط یکی از باندهای قاچاق به کشورهای همسایه فرستاده شوند، یادم نمیرود.
- کمی برایمان از این پروندۀ قاچاق انسان میگویید؟
چندسال قبل نیروهای نامحسوسم، خانمی را با ظاهری بسیار نامناسب، که در کوچههای اطراف حرم در حال پرسهزدن بود، دستگیر و به کلانتری آوردند.
در بازجوییها مشخصشد که این زن، توسط باندی که در فضای مجازی فعال بود، اغفال و از خانه فراری شده است؛ توسط عاملان همین باند به مشهد آمده و در این شهر فیلم و عکسش گرفته شده تا از طریق فرودگاه به یکی از کشورهای همسایه فرستاده و فروخته شود.
خداراشکر نیروهای پلیس زن، که از این کلانتری در اطراف حرم فعال هستند، خیلیزود توانستند این باند را شناسایی و از انتقال این دختران جلوگیری کنند. در این پرونده ۱۱ نفر، که شامل دختران فراری و بانیان اصلی باند قاچاق بودند، شناسایی و دستگیر شدند.
- از نیروهای نامحسوس گفتید، شما نیروی ضداغتشاش خانم هم دارید؟ این نیروها نامحسوس هستند یا مثل نظامیهای مرد تا بن دندان مسلح؟
همهنوع نیروی پلیس زن داریم. از نامحسوس و محسوس گرفته تا ضداغتشاش، که هریک از آنها وظایفی مشابه مردان دارند. همینجا برایتان بگویم بهزودی یگان ویژۀ زنان را هم زیرنظر همین کلانتری راهاندازی خواهیمکرد.
- به بازجویی اشاره کردید؛ شما خودتان هم بازجویی میکنید؟ در این بازجوییها کتک هم میزنید؟
بله! بازجویی میکنم، ولی از کتکزدن خبری نیست. درواقع اصلا کسی موقع بازجویی کتک نمیزند. همۀ ما نظامیها، بهخصوص آنهایی که قراراست بازجویی بگیرند، دورههای مشاوره و روانشناسی گذراندهایم و ازطریق حرکات و حرفهای خود متهمان به واقعیت پیمیبریم نه با کتکزدن.
- خانمسرگرد! ۱۰ سال رئیسماندن در کلانتری چه حسی دارد؟
حس خاصی ندارد. بیشتر از حس، سختی دارد؛ مثلا من از صبح ساعت ششونیم-هفت سرکار هستم تا ۲ ظهر و بعد از دوساعت استراحت، دوباره از ساعت ۴ بعدازظهر تا ۱۰ شب در کلانتری حضور دارم؛ البته از آنجایی که عاشق کارم هستم با تمام این موارد کنار آمدهام.
- دور از ذهن نیست که بخواهیم بپرسیم با پارتی رئیس شدهاید که در یکدهه مدیریت تنها کلانتری بانوان کشور، تغییر نکردهاید؟
شاید باورتان نشود که هیچیکاز افراد خانوادۀ من نظامی نبودهاند و حتی همسرم هم کارمند است؛ پس از کجا میخواستم برای خودم در نیروی انتظامی پارتی جور کنم؟ به خاطر همین با افتخار میگویم تمام آنچه که امروز هستم با توکل به خدا و تلاش و زحمتهای خودم بهدست آمده است.
- پس همسرتان درجهدار نیست؟
(میخندد) نه همسرم بهجای من خانهداری میکند.
- پس ساعتهای فشردۀ حضورتان در کلانتری با حضور پررنگ شوهرتان درخانه برای فرزندانتان پر میشود؟
بله! من مادر دو پسر هستم و همسرم تروخشککردن این بچهها را انجام میدهد و، چون کارمند است و از ساعت ۲ کارش تمام میشود، نسبتبه من فراغت بیشتری دارد و واقعاً زحمت میکشد که از همینجا از ایشان تشکر میکنم.
- اینطور که میگویید شما را بیشتر باید مرد خانه صدا کنیم؟
نه، اصلا! من باتمام مشغلۀ کاری، وظیفههای مادری و همسربودن خودم را بهجا میآورم؛ بهعنوان نمونه هیچوقت در این سالها خانهام بدون ناهار و شام نبوده که بچهها و همسرم مجبور به خوردن غذای بیرون شوند. به خاطر اینکه بعد از خواندن نماز صبح ناهارم را بار میگذارم و بعدازظهر هم در دوساعت تایم استراحتم به حالت امپیتری شام درست میکنم و به سایر کارهای خانه میرسم.
- خانمسرگرد! در کلام آخر برایمان بگویید که درحالیکه همه از زورگیر، دزد، چاقوکش و موارد مشابه میترسند، شما بهعنوان پلیس از چهچیزی میترسید؟
من از خدا میترسم. البته لازم است از همینجا به مردم اعلام کنم که نیروهای انتظامی شبانهروز درحال برقراری امنیت در کشور هستند و خداراشکر کشور ما از امنترین کشورهای دنیاست که مردمش با احساس امنیت زندگی میکنند.
زنان نیروی انتظامی در مدت ۱۴ سال فعالیت، پروندههای زیادی باز و بسته کردهاند؛ از قتل و اعتیاد گرفته تا سرقت و دختران فراری. همانطور که سرگرد پسندیده، رئیس تنها کلانتری بانوان کشور میگوید: «این کلانتری محلی برای پاسخگویی به تمام زنان است.».
وی در توضیح چرایی راهاندازی تنها کلانتری بانوان کشور در مشهد چنین توضیحمیدهد: «مشهد شهر زائرپذیری است و بهواسطۀ حضور اقشار مختلف از کل کشور در این شهر نیاز به نیروی پلیس زن بیشتر از هرجای دیگری احساس میشد.
به همین دلیل نخستینکلانتری بانوان در این شهر و نزدیک حرم راهاندازی شد.». وی ادامه میدهد: «در این کلانتری فقط به موارد مربوط به زنان رسیدگی و پرداخته میشود.». به گفتۀ وی نیروهای پلیس این کلانتری علاوهبر حضور در شهر، در مواردی همچون دستگیری و جمعآوری معتادان زن، سارقان زن، بازجویی قاتلان زن، همراهی متهمان زن در دادگاه، انتقال محکومان زن به زندان و موارد مشابه همکاری میکنند.
در تنهاکلانتری بانوان کشور که در خیابان مصلی ۱ است، همهنوع درجهدار میبینید؛ از افسر تحقیق تا سروانهای ضداغتشاش و کارآگاههای دزدگیر.
خانمسرگرد برای شنیدن حرفهای این پلیسها، ما را به ساختمان انتهای حیاط میبرد. ساختمانی نسبتاً بزرگ که بهمحض ورودمان، دهها زن با یونیفرم نظامی برای سرگرد پسندیده پا زمین میکوبند و خبردار میایستند.
کارآگاههای دزدگیر که کارشان خیلی فشرده است، با لباسهای شخصی مقابلمان مینشینند. دونفر هستند که از صبح پدرشان در اتوبوسهای شلوغ اطراف حرم درآمده است. کارشان به دامانداختن سارقان و جیببرهای اتوبوسهاست: «هرروز کارمان از صبح زود شروع میشود.
دو نفری وارد اتوبوسها میشویم و سارقان را درحالسرقت شناسایی و دستگیر میکنیم. مدام هم جایمان را عوض میکنیم. ممکن است با یک اتوبوس در دو ایستگاه همراه شویم و با دیگری فقط بهاندازۀ یک ایستگاه. به همه هم میگوییم زیپ کیفتان را ببندید.
گوشیهایتان را داخل جیب مانتوها نگذارید و .... درمجموع روزی حداقل ۱۰۰ اتوبوس عوض میکنیم تا نگذاریم دزدهای اتوبوسی، زیاد دستدرازی کنند؛ البته باید بگویم دزدها هم کاربلد شدهاند؛ به عنوان مثال چندروز قبل دزدی را ساعت ۹ صبح گرفتیم که در عرض چندساعت، یکمیلیون و ۸۰۰ هزار تومان سرقت کرده بود.
همین دزد کلی هم گوشی و ... از مردم زده بود که همراهش نبود؛ چراکه سارقان میدانند ما بالأخره گیرشان میاندازیم. به همین دلیل هرچند ایستگاه، که جیبشان پر از اموال سرقتی میشود، پیاده میشوند. اموال را به کسی، که در آن اطراف نگهبان گذاشتهاند، میدهند تا اگر گیر افتادند، اموال سرقتی زیادی همراهشان نباشد.».
* این گزارش دوشنبه ۱۷ مهر ۹۶ در شمـاره ۲۶۴ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.