درباره فاطمه شوشتری
نوشته های فاطمه شوشتری در سایت مشهد چهره
بازمانده حوض نو در بالاخیابان
بازمانده حوض نو در بالاخیابان
کوچه حوض نو، قبل از خرابی بازار بزرگ، ادامه کوچه‌های مخابرات و حوض‌آب بود که از این بازار تا فلکه آب امتداد داشت.
افتخار حضور در جبهه را مدیون صبوری مادر و همسرم هستم
افتخار حضور در جبهه را مدیون صبوری مادر و همسرم هستم
محمد خرسندی، همه حرفش این است که ده‌ها برابر سختی‌ای که او دیده، خانواده‌اش به‌ویژه همسرش چشیده است که ۷۷ ماه تنها روزگار گذرانده است.
قرآن ۳۰۰ ساله؛ آیه‌ای از تاریخ شهرک شهیدباهنر
قرآن ۳۰۰ ساله؛ آیه‌ای از تاریخ شهرک شهیدباهنر
قرآن ۳۰۰ ساله در مسجد جامع ابوالفضلی قلعه خیابان نگهداری می‌شود مسجدی که نزدیک به ۵۰۰ سال قدمت دارد.
داستان دلدادگی مرد هندی و کفشداری شماره هشت حرم
داستان دلدادگی مرد هندی و کفشداری شماره هشت حرم
صاحب کفشداری شماره ۸ حرم امام رضا(ع) مردی هندی بوده که همراه گروهی گردشگر به مشهد آمده بود اما دل‌شیفته این شهر شده و جهانگردی را کنار گذاشته بود.
شیرینی عزاداری در تکیه قنادهای مشهد
شیرینی عزاداری در تکیه قنادهای مشهد
ما مشهدی‌های قدیم می‌گوییم کرسیچه خوانی و بعضی‌ها می‌گویند چهارپایه خوانی. آن زمان تکیه قناد‌ها این مراسم را در محرم و صفر برگزار می‌کرد.
حسینیه رحیمیان، روزگاری خانه داروغه مشهد بود
حسینیه رحیمیان، روزگاری خانه داروغه مشهد بود
حاج‌آقای رحیمیان که دفتر کار و تجارتش در کاروان‌سرا‌های پایین‌خیابان بود، حسینیه فعلی رحیمیان را از داروغه مشهد خرید.
کوچه‌ای با نمادی از دهه شصت
کوچه‌ای با نمادی از دهه شصت
ورودی خیابان آیت‌الله بهجت ۲۱ هنوز ویترین شیشه‌ای از دهه شصت به یادبود شهدا را به یادگار دارد.
هاتفی جزو اولین آزاده‌‌‌هایی بود که به وطن برگشت
هاتفی جزو اولین آزاده‌‌‌هایی بود که به وطن برگشت
۱۰ بار اعلام کردند آزادی و هربار با بهانه‌ای ردم کردند. حتی آخرین بار که بعد از چهار ساعت پرواز به ترکیه رسیدیم، باورم نمی‌شد آزادم.
کوچه روضه مجتهد سیستانی
کوچه روضه مجتهد سیستانی
کوچه شهید اندرزگو ۱۷ که این روز‌ها «میان‌بُر» خودرو‌ها در شلوغی‌های اطراف حرم‌مطهر شده است، حدود نود سال قبل با دسترسی به چندین حمام و تکیه، بروبیای فراوانی داشت.
تنهاکلانتری بانوان ایران در خیابان مصلی مشهد است
تنهاکلانتری بانوان ایران در خیابان مصلی مشهد است
درِ سبزرنگ کلانتری ۳۴ به رویش باز می‌شود و دو سرباز وظیفۀ موتراشیده، برای خانم‌رئیس پا روی زمین می‌کوبند و خبردار و پاجفت می‌ایستند.