کد خبر: ۱۰۰۷۹
۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
«حسن باقران‌شعرباف»؛ شهید یکشنبه خونین مشهد

«حسن باقران‌شعرباف»؛ شهید یکشنبه خونین مشهد

اتفاق‌های عصر نهم دی‌ماه که پس‌از پایان راهپیمایی صبح آن روز و شهادت تنی چند از مردم رخ داد، باعث شد تا «یکشنبه خونین مشهد» در تاریخ مبارزات مردم ثبت شود. «حسن باقران‌شعرباف» درمیان شهدای آن روز، یکی از هم‌محله‌ای‌های ما بود که به درجه شهادت نائل شد.

نهم و دهم دی‌ماه‌۵۷، از روز‌های خونین و فراموش‌نشدنی در تاریخ تحولات مشهد است؛ در این دو روز ده‌ها نفر از مبارزان ازسوی نیرو‌های رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شدند. این واقعه، بازتاب گسترده‌ای در خارج و داخل ایران داشت و ضربه سختی به بدنه پیکر نیمه‌جان رژیم منحوس پهلوی وارد کرد.

اتفاق‌های عصر نهم دی‌ماه که پس‌از پایان راهپیمایی صبح آن روز و شهادت تنی چند از مردم رخ داد، باعث شد تا «یکشنبه خونین مشهد» در تاریخ مبارزات مردم ثبت شود. درمیان شهدای آن روز، یکی از هم‌محله‌ای‌های ما نیز حضور داشت؛ «حسن باقران‌شعرباف» که به درجه شهادت نائل شد.

برای گرامیداشت نام و خاطره این شهید، همراه‌با اصغری شهردار منطقه ۸، آصفی عضو شورای اسلامی شهر مشهد و حجت‌الاسلام باقری‌نسب رئیس بنیادشهید ناحیه یک مشهد و جمعی از مدیران شهرداری منطقه ۸ ساعاتی را میهمان خانواده او در یکی از خیابان‌های ثامن‌الائمه (ع) شدیم تا بخشی از خاطراتشان را با ما قسمت کنند.

صدیقه گلمکانی، همسر شهید که در بیشتر راهپیمایی‌ها پابه‌پای همسرش شرکت کرده است، از آن روز‌ها برایمان می‌گوید. روز نهم دی‌ماه ساعت ۹:۳۰ مانند روز‌های قبل، همراه همسر و فرزندانم به راهپیمایی رفتیم. پسر کوچکم هشت‌ماه بیشتر نداشت و او را هم با خودمان می‌بردیم. آن روز، روز عجیبی بود. جمعیت زیادی در خیابان‌ها بود.

تعداد نیرو‌های نظامی رژیم شاهنشاهی برای مقابله‌با مردم بسیار زیاد بود و درگیری‌هایی که ایجاد شد، همه‌اش به دور از تصور بود. فکر می‌کنم اگر فرمان امام راحل و عشق پیروزی انقلاب اسلامی نبود، کسی حاضر نمی‌شد برای لحظه‌ای در آن فضای خفقان‌آور بیرون از خانه بماند، اما همه آن مردم به عشق امام و انقلاب به کوچه و خیابان آمده بودند.

همان‌طور‌که شعار می‌دادیم، سیل جمعیت ما را همراه خودش می‌برد. کم‌کم به‌سمت بیمارستان امام رضا (ع) و استانداری رسیده بودیم. در آن ازدحام جمعیت، من و کودک هشت‌ماهه‌ام که بغلم بود، در جوی افتادیم. همسرم کمک کرد بلند شوم و گفت «برای بچه‌ها خطرناک است؛ بهتر است به خانه بروید»؛ برای همین ما را به خانه برد و خودش دوباره برای راهپیمایی رفت و دیروقت برگشت.

«حسن باقران‌شعرباف» شهید واقعه 9 دی‌ماه


نیرو‌های نظامی رژیم، مردم را نمی‌دیدند

برخورد نیرو‌های نظامی رژیم با مردم برای همسرم عجیب و باور‌نکردنی بود و صحنه‌هایی که دیده بود، او را برای حضور در راهپیمایی‌های بعدی مصمم‌تر کرد. حرف‌های او خوب یادم است؛ می‌گفت «نیرو‌های نظامی رژیم علاوه‌بر‌اینکه مردم را به رگبار بسته بودند، تعداد زیادی را هم بازداشت کردند. بیشتر دستگیرشدگان هم کسانی بودند که نزدیک چهارراه‌شهدا، جلو منزل آیت‌ا... شیرازی و مسجد کرامت، اجتماع کرده یا در‌حال عبور از این مکان‌ها بودند.»

همسرم می‌گفت در‌جریان این برخوردها، مردم یک سرهنگ دوم ارتش به نام سرهنگ کلاهی را با ضربات مشت و لگد و چماق کشتند و فروشگاه ارتش را آتش زدند. او از کوچه و پس‌کوچه‌ها خودش را به خانه رسانده بود. درباره وضعیت بیمارستان و بیماران هم می‌گفت اصلا کسی رعایت حال بیماران را نمی‌کرد. این جمله‌اش را خوب به یاد دارم که می‌گفت «هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم جان مردم برای این رژیم تا این اندازه بی‌اهمیت باشد.» 

نیرو‌های ارتش را تحریک کردند

فاصله خانه ما تا پادگان لشکر ۷۷ ارتش کمتر از ۲۰۰، ۳۰۰ متر بود و رفت‌و‌آمد ارتشیان و صداهایشان را در برنامه‌های صبحگاهی می‌شنیدیم. خوب یادم است که صدای فرماندهان می‌آمد. در مراسم صبحگاه، برای تحریک احساسات سربازان و درجه‌داران، اجساد ساواکی‌ها و مأمورانی را که شب گذشته کشته شده بودند، به نمایش گذاشته بودند و بدین‌وسیله می‌خواستند آنها را تحریک کنند تا مردم را در کوچه‌ها و خیابان‌ها قتل‌عام کنند و با ایجاد رعب و وحشت، جلو قیام گسترده مردم را بگیرند که فکر می‌کنم در این کار موفق شدند.

سیل جمعیت تو را با خودش می‌برد

صبح یکشنبه ۱۰ دی مصادف بود با اول صفر. خواهرم یکشنبه اول هر ماه روضه داشت. آن روز اول صبح به من زنگ زد و گفت «از خانه بیرون نیا. به‌خاطر اتفاقات دیروز به احتمال زیاد امروز ناامن‌تر از همیشه است و رژیم به کسی رحم نمی‌کند.»

ساعت‌۹ مثل همیشه همسرم آماده شد تا برای راهپیمایی برود. از او خواستم صبر کند تا ما هم همراهش برویم. بچه‌ها را حاضر کردم و سریع راه افتادیم. هر چه اصرار داشت که در خانه بمانیم، گوش نکردم و به‌اتفاق بچه‌ها با او همراه شدیم.

جمعیت آن‌قدر زیاد بود که خودت راه نمی‌رفتی؛ بلکه سیل جمعیت تو را به این سو و آن سو می‌کشاند. شلوغی زیاد مجبورمان کرد که به خانه برگردیم. پس‌از مدت کوتاهی شوهرم طاقت نیاورد. گفت «شما در خانه بمانید؛ من می‌روم. بچه‌ها در این ازدحام جمعیت اذیت می‌شوند.» باز هم همراهش شدم. به او گفتم «ما در میدان ثامن‌الائمه (ع) (عیدگاه سابق) می‌ایستیم؛ اینجا نسبت به جا‌های دیگر خلوت‌تر است. فکر نمی‌کنم مشکلی برایمان پیش بیاید.»

«حسن باقران‌شعرباف» شهید واقعه 9 دی‌ماه
تانک‌ها به مردم شلیک می‌کردند

آن روز مردم مشهد از تصمیم نظامیان برای کشتار دسته‌جمعی‌شان بی‌خبر بودند. گویا نظامیان رژیم مصمم به انتقام‌گیری از مردم به‌خاطر تظاهرات روز پیش و کشته‌شدن هم‌رزمانشان بودند. برای همین روز دهم دی به تلافی روز قبل و به دستور فرماندهانشان بیشتر مردم را به خاک و خون کشیدند. صحنه‌های وحشتناکی بود که وقتی از آن مسیر رد می‌شوم، جلوی چشمم می‌آید. بیشتر مردم به خاک و خون کشیده شده بودند. جمعیت پراکنده‌تر شده بود که به میدان ثامن‌الائمه (ع) (عیدگاه سابق) برگشتیم. همراه تعدادی از مردم آنجا جمع شده بودیم. در همین‌حین تانک‌ها به‌سمت پادگان لشکر ۷۷ ارتش برگشتند.

آنها که تجمع مردم را در آنجا دیدند، همان‌طور‌که به‌سمت ارتش می‌رفتند، شروع به تیراندازی کردند. می‌خواستیم به‌سمت خانه برگردیم که ناگهان همسرم روی زمین افتاد. با دیدن این صحنه ترسیدم. شروع کردم به صدا زدنش. سرش را از روی زمین بلند کردم و دیدم دستم پر از خون شد. تیر به حنجره اش خورده بود. نمی‌دانستم چکار کنم.

شهدای دوران انقلاب غریب‌وار به خاک سپرده شدند و تشییع جنازه‌ای نداشتند. حتی اجازه نداشتیم برایشان مراسم ختم بگیریم که مبادا برای کسی دردسر شود.

از همسایه‌ها کمک خواستم. آنها همسرم را به خانه آوردند. او تکان نمی‌خورد. من مانده بودم و بچه‌ها. یکی از همسایه‌ها که متوجه شهادتش شده بود، به اورژانس زنگ زد تا بیایند و همسرم را ببرند. او گفت «بهتر است آقای باقران را به بیمارستان ببرند. در آنجا بهتر از او مراقبت می‌کنند. اگر کسی را دارید، تماس بگیرید تا بیایند و همراهتان باشند.»


روی اسم شوهرم خط قرمز کشیده بودند

شوهرم را به بیمارستان قائم بردند. بیمارستان آن‌قدر شلوغ بود که حتی نمی‌توانستی از بیمارت سراغ بگیری. تعداد مجروحان بیشتر از حد تصور بود. کشته‌شده‌ها هم که تکلیفشان مشخص بود. از یکی از پرستاران، سراغ شوهرم را گرفتم و گفتم او را تازه به بیمارستان آورده‌اند. گفت اول بروم و برگه روی دیوار را نگاه کنم ببینم اسمش روی آن است یا نه. با خواهرم رفتیم و برگه را نگاه کردم. دیدم روی اسم شوهرم خط قرمز کشیده‌اند. تازه متوجه شدم او شهید شده و در همان راهی که می‌خواست، جانش را هدیه کرده است. 

آن روز‌ها حکومت نظامی بود و برای خاک‌سپاری هم نمی‌توانستیم برویم. روز بعد برادرم به همراه دیگران رفت تا شهدا را به خاک بسپارند. از برادرم خواستم همسرم را در خواجه‌ربیع خاک کنند. 

«حسن باقران‌شعرباف» شهید واقعه 9 دی‌ماه
شهدای انقلاب غریبانه به خاک سپرده شدند

وقتی شهدای دوران دفاع مقدس را می‌آوردند، اغلب برای تشییع‌جنازه‌شان می‌رفتم. همیشه دلم از این موضوع می‌گیرد که شهدای دوران انقلاب غریب‌وار به خاک سپرده شدند و تشییع جنازه‌ای نداشتند. حتی اجازه نداشتیم برایشان مراسم ختم بگیریم که مبادا برای کسی دردسر شود. پس‌از شهادت شوهرم برای برگزاری مراسم عزاداری به خانه مادرم رفتم و آنجا مراسم گرفتم. 

آصفی، عضو شورای شهر مشهد ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهیدان، تکریم و دیدار با خانواده معظم شهدا را امری ضروری و لازم برشمرد و افزود: آنها سرمایه‌های اجتماعی جامعه ما هستند و باید مورد‌توجه بیشتری قرار گیرند. آصفی با اشاره‌به فرمایشات و تأکید مقام معظم رهبری درباره اهمیت سرکشی از خانواده معظم شهدا تصریح کرد: عمل به سیره شهدا و گام‌نهادن در مسیر آرمان‌های بزرگ شهیدان، وظیفه تک‌تک ماست که باید به آن عمل کنیم.

وی با اشاره‌به حدیثی از امام رضا (ع) با این مضمون که «بعد‌از انجام واجبات هیچ کاری مهم‌تر و بهتر از رفع مشکلات مردم و شاد‌کردن دل مومنان نیست» ادامه داد: دیدار با خانواده شهدا روحیه خدمت‌رسانی را در مسئولان چندین‌برابر کرده و ما را قدردان خون شهدا و صبر خانواده آنها خواهد کرد.

شهردار منطقه ۸ نیز در این دیدار گفت: گرامیداشت یاد شهدا و تجلیل از این اسطوره‌های همیشه‌زنده و قهرمان، تجلیل از ارزش‌هاست. اصغری ادامه داد: شهدا از برکات زندگی و الگوی الهی انسان‌محور در کشور ما و از افتخارات انقلاب اسلامی هستند که در عرصه‌های مختلف نشان داده‌اند هیچ تفکری، توان مقاومت و ایستادگی در‌مقابل جوانان ولایتمدار و عزتمند کشور را ندارد.

وی افزود: شهیدان با الگوپذیری از سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) با خون خود، آینده کشور را ساختند و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت و حفظ اعتلای ایران سربلند را ترویج دادند.
باقری‌نسب، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران ناحیه یک مشهد هم با بیان اینکه خداوند اراده می‌کند تا برخی رخداد‌های تاریخی برای همیشه جاودانه بماند، گفت: واقعه روز‌های انقلاب و پیروزی آن، جزو صحنه‌های ماندگار تاریخ است که برای همیشه در یاد مردم می‌ماند. چنان‌که شاهد آن هستیم که هر‌ساله وقایعی مانند ۱۷ شهریور، ۱۵ خرداد، ۱۰ دی‌ماه و ۱۲ و ۲۲ بهمن هریک خاطراتی را در ذهن مردم زنده می‌کند که برخی از آنها تلخ و برخی شیرین است.

وی با اشاره‌به شهدای دوران انقلاب و جایگاه آنها یادآور شد: این شهدا آغاز‌کننده راه برای دیگران بودند و در زمانی به شهادت رسیدند که کمتر کسی به فکر ایثار و گذشت بود و شهادت مانند امروز بین مردم تعریف نشده بود. این شهیدان «السابقون» هستند مانند شهدای جنگ بدر در صدر اسلام که بین شهدای بدر و سایر شهدای اسلام فرق است.

*این گزارش در شماره ۱۷۶ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۱۵ دی ماه ۱۳۹۴ منتشر شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44