پسران جهادگر میسازند و ساخته میشوند
فراتر از ظرفیت ماشین در آن سوار میشوند و بیتوجه به تنگبودن جا، به مقصد فکر میکنند؛ جایی که قرار است در آن کاری مفید انجام دهند و دلی را شاد کنند. گاهی بنا میشوند و بیلوکلنگ در دست میگیرند و گاهی چرتکه برمیدارند و نقاش میشوند. نه از شستن سرویسهای بهداشتی ابایی دارند، نه از بیدارخوابی و سختی کار. بااینکه سنوسال چندانی ندارند، راهشان را در کمککردن به دیگران پیدا کردهاند.
پسران محله خاتمالانبیا(ص) حدود چهار سال است که توسط مجموعه فرهنگیتربیتی اَسرا به اردوهای جهادی میروند. این گروه بیش از شصت عضو دارد که بهطور تقریبی نیمی از آنها در اردوهای جهادی شرکت میکنند و بدین طریق به مردم روستاها یاری میرسانند.
روز پسر بهانهای شد که سراغ این گروه برویم تا از سازندگیهایی که در نوجوانی انجام دادهاند، برایمان تعریف کنند.
نوجوان دیروز، مربی جهادی امروز
بنیانگذار مجموعه فرهنگیتربیتی اسرا حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمدرضا داوری است. او در زمان نوجوانی وارد فعالیتهای جهادی شده و لذت این کار را چشیده است. برای همین هم پس از فارغالتحصیلی دغدغه این را داشته است که نوجوانان را با این عرصه آشنا کند. او میگوید: وقتی قرار شد در حسینیه عاشقان ثارالله(ع) در خیابان امامزمان (عج) ۱۴ مجموعهای فرهنگی و تربیتی تشکیل شود، پیشنهاد دادم که در ذیل آن اردوهای جهادی هم بگذاریم.
داوری درسخوانده مدرسه دارالعلم در خیابان امامزمان (عج) ۲۰ است. بااینکه ۱۰ سال پیش در این مدرسه تحصیل میکرده، همچنان ارتباطش را با آن حفظ کرده است و در بسیاری از برنامههای آن مشارکت میکند. این ارتباط سبب شده است که دانشآموزان متعددی از این مدرسه با او همراه شوند.

بیلبهدست برای خواندن نماهنگ رفتم
محمدمهدی حسامی دانشآموز پایه نهم مدرسه دارالعلم و جزو اولین اعضای گروه است که به اردوهای جهادی رفته است. او میگوید: اولینبار که با این گروه آشنا شدم، در زمین چمن بود. شنیدم میخواهند بچهها را برای بازی فوتبال ببرند. من هم رفتم. بعد متوجه شدم که یک گروه جهادی هستند و به عضویت آن درآمدم.
جای دیگر که کار میکنم، خسته میشوم، اما در اردوی جهادی بااینکه بهظاهر کارش سختتر است، اصلا خسته نمیشدم
او به یاد اولین اردویی که با این گروه رفته است، میگوید: حدود چهارسال پیش بود. روستای بهلولآباد تایباد رفته بودیم. باید جویهای کشاورزی را لایروبی میکردیم تا آب به روستا برسد. من آن موقع کلاس پنجم و کوچکترین عضو گروه بودم. مسیر لایروبی حدود شش کیلومتر بود و با کمک گروههای دیگری که آمده بودند، سهروزه انجام شد.
وقتی آنها در حین کار بودند، عدهای برای فیلمبرداری و تهیه کلیپ میآمدند. محمدمهدی تعریف میکند: خسته و با سروصورت خاکی، بیل دستم بود که گفتند بیا نماهنگ «رفیق شهیدم» را بخوان. من هم رفتم، اما بعد فهمیدم از صداوسیما بودند و آن نماهنگ بارها در تلویزیون پخش شد.
از کار جهادی خسته نمیشوم
معین جغتایی کلاس هفتم است و تازه به این گروه ملحق شده است. او فقط یک اردوی جهادی رفته که در روستای قرقی بوده است. معین تعریف میکند: قرار بود برای نیازمندان خانه ساخته شود. اوستابناها کارهای اصلی را انجام میدادند و ما کارهای تخریب و صافکردن زمین و مانند این را.
او تا این زمان هیچ تجربهای از کارهای بنایی نداشته، اما اینجا دوشادوش بزرگترها و همسنوسالهای خودش دستبهکار بوده و به قول خودش خسته هم نمیشده است. پسر فعال محله خاتمالانبیا (ص) میگوید: جای دیگر که کار میکنم، خسته میشوم، اما در اردوی جهادی بااینکه بهظاهر کارش سختتر است، اصلا خسته نمیشدم و دوست داشتم بیشتر و بیشتر کار کنم.
به گفته معین، بعضی بچههای همسنوسال خودشان در روستاها وقتی اینها را میبینند روی خوشی نشان نمیدهند. اما معین اینطور مواقع، طبق حرف سرپرستشان آقای داوری، به آنها محبت میکند و در کارها شریکشان میکند تا به جمعشان بپیوندند. درنهایت هم با یک باور کارش را ادامه میدهد: من نه برای چنین افرادی بلکه برای رضای خدا و کمک به نیازمندان میروم و راهم را ادامه میدهم.
او میگوید: در قرقی، همینکه میدانستم در خانهای که داریم کارهایش را انجام میدهیم قرار است یک خانواده نیازمند زندگی کنند، حس خوبی داشتم. میدانستم کارم مفید است و از این بابت خیلی خوشحال بودم.

جزو برکات اردوی جهادی است که یک نوجوان نازپرورده بیل در دست بگیرد، آجر جابهجا کند و از این کارها لذت هم ببرد
۲۰ دقیقه برای تمام کردن کار وقت داشتیم
محمدحسین ولیانپور، دیگر عضو این گروه، از اردوی جهادی در روستای دهنو نیشابور یاد میکند و میگوید: رفته بودیم دوتا خانه و یک حسینیه را رنگ کنیم، اما آخر سر متوجه شدیم یک اتاقکی را یادمان رفته است رنگ بزنیم. بیست دقیقه وقت داشتیم تا آمدن اتوبوس و برگشت. در همان بیست دقیقه، چندنفری اتاقک را رنگ کردیم و خداراشکر خوب شد.
او با خنده ادامه میدهد: همان روز غذا را یک گروه جهادی دیگر برایمان فرستاده بودند و اتفاقا خیلی هم برکت کرد، اما ظرفها را باید خودمان میشستیم. وحشتناک بود! تازه فهمیدم وقتی غذاها را نیمخور میکنیم، مادرها با چه سختیای ظرفها را میشویند.
به نظر او کار جهادی، فراتر از ثواب و لذتهای معنویاش، از این جهت که افراد کار گروهی را یاد میگیرند، ارزشمند است. محمدحسین ادامه میدهد: در اردوهای جهادی تجربیات خوبی رقم میخورد. آدم قدر داشتههایش را میداند و درعینحال متوجه میشود که چه مسئولیتهای اجتماعیای در برابر همنوعانش دارد.

آجر جابهجاکردن نوجوان نازپرورده
او از یکی از دوستانش یاد میکند و میگوید: یکبار یکی از دانشآموزان فکر کرده بود اردوی جهادی مثل اردوهای تفریحی است. ثبتنام کرده بود و با ما آمد. از آن تکفرزندهایی بود که تا آن موقع دستش به سیاهوسفید نخورده بود. وقتی آنجا فهمید چه اردویی است، ماتومبهوت نگاه میکرد.
محمدحسین ادامه میدهد: وقتی دیدیم این دوستمان اشتباهی آمده است، گفتیم تو نمیخواهد کاری انجام دهی، اما بعد از چند دقیقه خودش آمد و گفت از جو ما خوشش آمده است و میخواهد پابهپای ما باشد.
به نظر او همین جزو برکات اردوی جهادی است که باعث میشود یک نوجوان نازپرورده بیل در دست بگیرد، آجر جابهجا کند، از این کارها لذت ببرد و در نهایت بگوید خیلی به او خوش گذشته است و دوست داشته باشد در برنامههای بعدی هم بیاید.
محمدحسین و دوستانش معتقدند اردوهای جهادی لذت خاص خودش را دارد. دعای خیری که مردم برای آنها میفرستند و اینکه میدانند حضورشان مفید بوده است و کاری برای یک نیازمند انجام دادهاند، لذتی است که به گفته خودشان در دیگرفعالیتها نیست.
این نوجوانان جهادی، خودشان را محدود به روستا نکردهاند. در محله هم هرجا ببینند کسی نیاز به کمک دارد، کوتاهی نمیکنند. برای یکی از همسایههای پیرشان نان میخرند و اگر بار سنگینی دست کسی ببینند، کمکش میکنند. این پسرها دارند سازندگی را یاد میگیرند و تمرین صبر میکنند. همین روحیه است که از آنها سرمایهای برای آینده محله و شهر و کشور میسازد.
* این گزارش چهارشنبه ۱۰ دیماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۴۸ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.
