مهدی شاهی میگوید: همیشه در فکر راهکاری بودم که هرکسی بتواند از طریق آن در هرشرایطی از خودش دفاع کند. تصمیم گرفتم سبکی را اختراع کنم که در شرایطی همچون مقابله با زورگیرها و خلافکارها به مردم کمک کند.
آنها پذیرفتهاند شغلی انتخاب کردهاند که تعطیلی ندارد؛ بههمیندلیل در زمانهایی که همه به مسافرت میروند، اوج کاری مأموران پلیس راه حساب میشود و در آن زمان مشغول خدمت هستند.
بعضی از سودجویان در محله بهمن که خانههایی را شبانه در محدوده اراضی بایر میساختند، با شکایت همسایهها یا توسط گشتها و ناظران واحد پلیس ساختمان شناسایی شدند.
ابراهیم عصار سالخورده، معروف به سرهنگ عصاران، رئیس پلیس سابق آگاهی استان خراسان رضوی خاطراتی از قاتل عنکبوتی مشهد دارد.
درِ سبزرنگ کلانتری ۳۴ به رویش باز میشود و دو سرباز وظیفۀ موتراشیده، برای خانمرئیس پا روی زمین میکوبند و خبردار و پاجفت میایستند.
سرهنگ محسن باقیزاده میگوید: در حالی که خانواده داخل مغازه رفته بودند، من فردی را دیدم که مشکوک بود. او خودروهای پارک شده کنار خیابان را برانداز میکرد.
مریم صارمی زنی چهلودوساله است. او سال 76 با مجید یادگارپور که یک سال از خودش بزرگتر و متولد سال 57 است ازدواج میکند. همان سال اول زندگی، همراه همسرش که در نیروی انتظامی خدمت میکند راهی نهبندان میشود، همسری که مأموریتهای کاریاش او را به کمینهای مرزی و مبارزه با اشرار میکشاند و شبهای زیادی به خانه نمیآید و این نیامدنها خواب از چشم تازهعروس او میگیرد.