
رسم مهماننوازی خانواده ضیایی از زائران امامرضا(ع)
پلهها را یکییکی بالا میروم و قدم به خانهای میگذارم که انگار از دل یک قصه قدیمی بیرون آمده است. دیوارهای سفید کوتاه، پردههای حریر سرتاسری که در نسیم تاب میخورند و پشتیهای قدیمی ردیفشده دورتادور اتاق... همه نشان از قدمت و اصالت این خانه دارند.
این فضا متعلقبه مرحومه فاطمه غفاریان و مرحوم حسینبخش ضیایی است که از این دنیا رفتهاند، اما حالا قاب عکس آنها روی یکی از دیوارها جاخوش کرده و نگاهشان آرام و مملو از رضایت است؛ گویی هنوز به مهمانان این خانه خوشامد میگویند.
از چهارسال پیش، رسمی زیبا در این خانه جان گرفتهاست؛ رسم پذیرایی رایگان از زائران امامرضا (ع) که از میهماننوازی بیریای مردم عراق در پیادهروی اربعین الگوبرداری شده است.
پناهی برای زائران
فاطمه نصیری و محمدتقی ضیایی با لبخندی صمیمی به استقبالم میآیند. خانه خودشان چهار کوچه بالاتر است و ما قرار مصاحبه را اینجا گذاشتهایم، اینجا که میگویم منظورم خانهای است که روزگاری منزل پدر و مادر محمدتقی ضیایی بوده.
فاطمه نصیری به قاب عکسهای روی دیوار اشاره میکند؛ «پدرشوهرم سالها پیش از دنیا رفتهبود و این خانه در اصل خانه مادرشوهرم بود که وصیت کرد بعداز فوتش، اینجا محفلی برای ذکر امامحسین (ع) و پذیرایی از زائران آقا امامرضا (ع) باشد. حالا خانهاش هم محل برگزاری روضه است و هم پناهی برای زائران.»
نگاهش را از قابها میگیرد و ادامه میدهد: اینجا هم سادگی یک خانه قدیمی را دارد و هم وقار یک مکان مذهبی را.
همانند مهماننوازی مردم عراق
طبق وصیت مرحوم فاطمه غفاریان حالا چهار سال است که این خانه را تبدیل به محل اسکان زائران و برگزاری روضه کردهاند، اما فاطمه نصیری هم از سالها قبل از این ماجرا آرزوی میزبانی از زائران را در دل داشته، آرزویی که سال۹۳ با اولین سفرشان به کربلا به دلش افتاده است؛ «۱۱ سال پیش، در پیادهروی اربعین در یک خانه محقر عراقی مهمان شدیم.
صاحبخانه با اینکه خانه کوچکی داشت، بهترین جای منزلش را به ما داد و خودش شب در آشپزخانه خوابید. آن سخاوت در عین فقر دل ما را لرزاند. همانجا نذر کردم و با خودم گفتم خدایا! به من توفیق بده که در مشهد، کنار حرم، سهمی از میزبانی زائران حضرت رضا (ع) داشته باشم.»
همسرش، محمدتقی ضیایی، ادامه حرفهای او را میگیرد؛ «همان سال وقتی از سفر کربلا برگشتیم، چندوقت بعد در یک شب بارانی، گروهی زائر درمانده و خسته درِ خانه ما را زدند. در بوستان چادر زدهبودند و تمام وسایلشان خیس شدهبود. آنجا فهمیدیم دعایمان مستجاب شده است. آن شب، خانه یکی از اقوام خوابیدیم و به مدت چند روز، خانه را دراختیار مهمانها گذاشتیم.»
یک محله میزبانی
آرزوی قدیمی آنها حالا به بهترین شکل محقق شده و در محله رواج پیدا کرده است. چهار سال پیش، رسم میزبانی نهفقط در خانواده آنها بلکه در محله چهنو بین اهالی پاگرفت. کمکم اهالی از زائران دعوت کردند و این رسم هرسال به خانههای بیشتری هم سرایت کردهاست، تا جاییکه حالا ستادی به نام ستاد اسکان زائران در مدرسه شاهد واقعدر همین محله تشکیل شده است.
همانجا نذر کردم و گفتم خدایا! به من توفیق بده که در مشهد، کنار حرم، سهمی از میزبانی زائران حضرت رضا (ع) داشته باشم
ضیایی که عضو فعال این ستاد است، دهه آخر صفر کاروبار خودش را رها میکند و تمام وقت و انرژیاش را صرف خدمت به زائران میکند. او یک اغذیهفروشی در خیابان چهنو دارد و اهالی میدانند که این ۱۰ روز درِ مغازه او بستهاست.
محمدتقی ضیایی با افتخار از فعالیتهای دیگر همسایهها هم در این ستاد میگوید: خانههای خالی محله را با هماهنگی بنگاههای املاک و رضایت مالکان، برای زائران آماده میکنیم. مدرسه شاهد هم پایگاه اصلی ماست و در مدرسه به زائران جای خواب میدهیم.
صبحانه گرم، ناهار، شام و حتی حملونقل رایگان به حرم مطهر را هم فراهم میکنند. آقای ضیایی که قبلتر راننده تاکسی بوده، زائران را از محل اسکان تا حرم هم میبرده. میگوید: همهچیز در این ایام با کمکهای مردمی و نیروهای جهادی فراهم میشود. بعضیها حتی مخفیانه میآیند مدرسه شاهد، ظرف میشویند و میروند تا سهمی در خدمترسانی داشتهباشند.
مهمانانی از همه جای ایران
فاطمه نصیری هم در این روزها سالن زیباییاش را تعطیل میکند و با کمک خانمهای فامیل بیشتر به امور زائرسرایشان و پذیرایی از مهمانان میپردازد. او با شوق درباره مهمانانشان میگوید: حالا از همه جای ایران مهمان داریم. اصفهانی، بروجردی، قمی... حتی یک گروه سینفره پاکستانی مهمان ما بودند. با چه متانت و ادبی رفتار میکردند! مدام تشکر میکردند، هرروز خانه را مرتب میکردند و نمیگذاشتند ما کاری انجام بدهیم.
او خاطرات بسیاری از مهمانانشان دارد. از دختری نوجوان میگوید که زیارتاولی بود، همراه خانوادهاش از تهران آمده و با دیدن خدمترسانی میزبانان اشک شوقش جاری شدهبود؛ «میگفت فکرش را هم نمیکردم که در مشهد چنین رسمی وجود داشتهباشد و مردم تا این حد مهربان و همدل باشند. میگفت حس میکنم در خانه خودمان هستم و احساس غریبی نمیکنم.»
هیئت خانوادگی عاشقان ولیعصر (عج)
اما همه خدمات آنها به دهه آخر صفر و پذیرایی از زائران امامرضا (ع) ختم نمیشود. آنها حدود پانزدهسال پیش، هیئتی خانوادگی به نام عاشقان ولیعصر (عج) تأسیس کردند.
ضیایی درباره انگیزه تأسیس این هیئت میگوید: پانزدهسال پیش، نیاز به تشکیل هیئتی را حس کردیم و با افراد خانواده و فامیل و همسایهها کلید راهاندازیاش را زدیم. قبلا که این خانه نبود درقالب فعالیتهای هیئت در خانه خودمان مراسم مذهبی مثل روضه، دعای کمیل، مراسم محرم و... برگزار میکردیم، جلسات هفتگی قرآن هم برای همسایهها داشتیم.
پساز راهافتادن حسینیه این برنامهها به اینجا منتقل شد. بهجز مراسم مذهبی برنامههای علمی و فرهنگی هم اینجا داشتیم؛ مثلا گاهی دانشآموزان محله در حسینیه اعتکاف علمی برگزار میکردند.
شوق خدمت
کاظم وارسته، داماد خانواده ضیایی، از ابتدا عضو هیئت خانوادگیشان بوده و در مراسم مختلف مذهبی کمکحال است. او معلم است، اما در ایام دهه آخر صفر، بعد از پایان کار روزانهاش راهی خانه قدیمیشان در چهنو میشود تا در پذیرایی از زائران سهمی داشته باشد.
او در کارهای روزمره مثل آشپزی، خرید مایحتاج زائران و حتی بردن آنها به حرم همکاری میکند و میگوید: ذوق و شوق زائران به ما انگیزه میدهد. وقتی میبینم از راههای دور آمدهاند و شوقشان را برای زیارت میبینم، انگیزه میگیرم.
میگفت فکرش را هم نمیکردم که در مشهد مردم تا این حد مهربان و همدل باشند. حس میکنم در خانه خودمان هستم
کاظمآقا خاطرات زیادی از حضور زائران در ذهن دارد. او گاهی به پارکهای اطراف حرم میرود و از زائرانی که در مسیر حرم هستند، دعوت میکند که مهمان آنها شوند. بسیاری از آنها در ابتدا تعجب میکنند و فکر میکنند هزینهای باید بپردازند، اما وقتی متوجه میشوند همهچیز رایگان است، خوشحال و شگفتزده میشوند.
زائرانی از شهرهای مختلف ایران و حتی برخی مهمانان خارجی. این تجربه باعث شده که کاظم حالا در شهرهای مختلف دوستان خوبی پیدا کند.
او با لبخند ادامه میدهد: هر بار که میبینم کودکان و خانوادهها با آرامش و رضایت در خانه ما حضور دارند و از خدمات ساده ما بهرهمند میشوند، خستگی روزانه از بین میرود و انرژی میگیرم. این نگاهها و محبتهاست که هرسال انگیزه ما را برای ادامه این رسم زیبا بیشتر میکند.
برای او، این خدمت نهفقط یک وظیفه، بلکه فرصتی است برای مراوده با زائران و دیدن شادی و آرامش در چهرههایی که از دورترین نقاط آمدهاند تا در کنار حرم امامرضا (ع) لحظاتی معنوی را تجربه کنند.
آرزوی ساخت حسینیه
هنگام خداحافظی، فاطمه نصیری درباره انگیزههای دیگرشان برای خدمترسانی میگوید: بعضیها ناعادلانه رفتار مشهدیها را قضاوت میکنند. ما با ترویج این رسم سعی در تغییر این دیدگاه را داریم؛ اینکه مشهدیها مثل سایر هموطنانمان مهماننواز هستند و از زائران پذیرایی میکنند. اگر بدانند افرادی هستند که بیچشمداشت از آنها پذیرایی میکنند، دیگر این دیدگاه را ندارند.
محمدتقی ضیایی هم از اهداف و آرزوهای دیگرش میگوید؛ آرزوی ساخت حسینیهای بزرگتر برای اینکه بتوانند بهتری میزبان کنند.
مهماننوازی از زائران شیرازی
سعیده رفیعی و همراهانش تصور نمیکردند سفر زیارتی آنها به مشهد به یکی از خاطرات شیرین زندگیشان تبدیل شود. چهار خانواده پرجمعیت بودند که به زیارت آمده بودند و قصد داشتند در یکی از پارکهای اطراف حرم چادر بزنند. هنوز وسایلشان را باز نکرده بودند که محمدتقی ضیایی به آنها نزدیک شد و پیشنهاد داد مهمان آنها باشند.
رفیعی درباره فضای قدیمی و صمیمانه این خانه میگوید: انگار در آن خانه، زمان متوقف شدهبود. شبیه خانههای قدیمی توی قصهها بود. حتی وسایل شخصی مادر مرحوم خانواده هنوز در جایجای خانه دیده میشد.
آنها سهشب در این خانه اقامت داشتند. میزبانان نهتنها جای خواب و غذای گرم فراهم کردند، بلکه با چنان محبتی برخورد کردند که گویی سالهاست یکدیگر را میشناسند.
به گفته رفیعی، عروس خانواده هر شب برای کودکان قصه میگفت و حتی بچهها ارتباط خوبی با میزبانان مهربانشان برقرار کردهبودند.
سعیده میگوید: تا آن روز نمیدانستیم در مشهد چنین رسم زیبایی وجود دارد. این سفر به خاطر مهربانی این خانواده، برای همیشه در یادمان میماند.
این خاطره، تنها یکی از دهها روایتی است که از میهماننوازی اهالی محله چهنو مشهد به جای مانده. رسمی که نه از روی تکلف، که از سر عشق و ارادت به امامرضا (ع) زنده نگه داشته شده است.
* این گزارش دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۶ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.