پدربزرگ احمدآقا شنیده بود اتوبوسی بهشکل کاروان شخصی، زائران را تا کربلا میبرد. خانواده هم وسایل مختصری برداشت و همراه این کاروان راهی شد. مسیری که اتفاقات عجیبی همراه شد.
مرداد سال۸۸، دو اتوبوس قدیمی پر از زائران مشتاق محله میشود. رضا و همسرش هم با همه سختیهایی که در مسیر رسیدن به کربلا تحمل کردند، راهی شدند و حتی خرابی اتوبوس هم آنها را از شوق زیارت ناامید نکرد.
فاطمه غفاریان وصیت کرده بود خانهاش هم محل برگزاری روضه باشد، هم پناهی برای زائران. حالا چهارسال است به همت عروس و پسرش محمدتقی ضیایی، زائران در این خانه اسکان داده میشوند.
حسین وثوقی میگوید: از میان خاطراتم، آن دفعه که بهخاطر خادمی حرم، اسمم در فهرست خادمان اعزامی به این سفر بهعنوان حاملان پرچم حرم رضوی به کربلا درآمد، از همه سفرها برایم متفاوتتر بود.
فرهنگسرای خانواده چهارشنبه هرهفته، برنامه رفت و برگشت به حرم مطهر رضوی را برای اهالی قاسمآباد اجرا میکند.
سیدمرتضی اخلاقی میگوید: اینجا خانوادههایی هستند که بهخاطر بیماری فرزندشان نمیتوانند به هیئت بروند. این خیمه برایشان مثل یک حسینیه کوچک است؛ جایی که اشک میریزند، دلشان را سبک میکنند.
محبوبه حسینزاده میگوید: هشتماهه بودم که پزشکان جوابم کردند. پدرم نذر کرد اگر عمرم به دنیا باشد، هرسال دهه آخر صفر برای زائران هرکاری که از دستش برمیآید، انجام بدهد.