در انتهای خیابان شهدای فاطمیون یا همان سرخس سابق، یک مغازه ساعتسازی قراردارد که با نگاهی اجمالی میتوان قدمت چنددههای آن و صاحب ساعتسازش را فهمید. صاحب اینجا، رضا انسان کنگعلیا است؛ یکی از ساکنان محله جلالیه که رسم و آداب کاسبی را از سه ساعتساز قدیمی همین مشهد آموخته است و همچنان بر همان روال و سیاق، کارش را میگرداند.
رضا انسان کنگعلیا سال۶۲ درحالیکه سیسال داشته، از روستای کنگعلیای زاوه به مشهد میآید و قبل از اینکه ساعتسازی خودش را باز کند، پیش سه استادکار آموزش میبیند؛ سه ساعتساز ماهر مشهدی که بخشی از تاریخ ساعتسازی این شهر به حساب میآیند.
او اول از همه شاگرد احمد باخرد میشود که همولایتیاش است و در خیابان سرخس ساعتسازی دارد. میگوید: دنبال شغلیتر و تمیز و فنی بودم که احمد آقای باخرد را دیدم. در مغازهاش هم به من کار داد و هم جای خوابی که نداشتم. از او پایه و اساس ساعتسازی و همچنین صبر، اعتماد و مهربانی با مشتری را یاد گرفتم. احمدآقا بیآنکه شناخت کاملی از من داشته باشد، مغازهاش را سپرده بود به من. سوای این، عزت و احترام زیادی به من و مشتریهایش میگذاشت.
بعداز چندسال، آقارضا شاگرد محمدعلی ساعتچی شرق میشود. یکی از ساعتسازان و ساعتفروشان خوشنام خیابان ارگ. میگوید: دیر وارد این شغل شده بودم و باید زود تعمیر ساعت، فروشندگی و اخلاق کسب را یاد میگرفتم؛ بههمین خاطر شاگرد آقای ساعتچی شدم. یک هفته از کارکردنم در مغازه او میگذشت که صدایم کرد تا تکلیفم را با خودم روشن کنم.
ساعت را جلو خود مشتری باز کن تا ببیند چه میکنی. بعد از اتمام کار هم اگر پول داد، بگیر؛ اگر هم نداد، هیچچیز نگو!
گفت «پسرم! اگر میخواهی پولدار شوی، برو سراغ تعمیر ماشین، صافکاری یا هر چیز دیگری که به ماشین مربوط باشد. اجرت خوبی دارند. فقط اگر بهدنبال شغلی با احترام و تروتمیز هستی، به ساعتسازی ادامه بده.» من باز هم ساعتسازی را انتخاب کرده و یک سال در مغازه آقای ساعتچی کار کردم. داشتن نظم، وقار و آراستگی همیشگی ظاهر را از او یاد گرفتم. در همان یکسال هم قدری وضع مالیام بهتر شد و توانستم ازدواج کنم.
آقارضا بعد از شاگردی آقای ساعتچی، چندسالی هم برای علیاکبر محمدیان کار میکند که مغازهاش در خیابان سمزقند بوده است و رفتوآمد به آنجا راحتتر. او کسی است که به شاگرد خود بیشاز هرچیز، مرام و اخلاق کاسبی را یاد میدهد.
آقارضا از استاد خود در آن روزها نقل میکند که میگفته «مبادا بهخاطر ما و کسبمان دروغ بگویی.همیشه ساعت را جلو خود مشتری باز کن تا ببیند چه میکنی. بعد از اتمام کار هم اگر پول داد، بگیر؛ اگر هم پولی نداد، هیچچیز نگو! مباد بهخاطر کسب من به مشتری دروغ بگویی یا معطلش کنی که ۵ قران بیشتر اجرت بگیری!»
آقارضا ادامه میدهد: مرد بااخلاقی بود و من بیشتر از هرچیزی از او، اخلاق و مرام کاسبی را یاد گرفتم.
* این گزارش دوشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۷ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.