آقا محسن کارش را با حرفه نجاری شروع کرده که با فامیلش هم تناسب داشته است. او و برادرش ۳۳سال پیش همینجا کارشان را با تولید کیفهای چرمی شروع کردند، اما حالا او دستتنها با تعمیر کیف و چمدان، مغازه را باز نگه داشته است.
همهچیز از دغدغهمندی و احساس مسئولیت چند جوان متخصص در حوزههای کارآفرینی، آیتی و کسبوکار شروع شد.امیرحسین صالحی میگوید: در تحقیقاتمان متوجه شدیم شیوههای سنتی چالشهایی دارند.
اگر کارگاهها و کارخانههای حلاجی در مشهد شکل نمیگرفتند، خبری از رونق کارگاههای قالیبافی نبود تا پشم خام را به محصولی قابلاستفاده تبدیل کنند.
مریم حلمزاده هنرمند قطع نخاعی است که با آموزش عروسکبافی برای ۹۰ معلول کارآفرینی کرده است. او میگوید: به تجربه دیدهام که زیباترین سرنوشت همانی هست که خدا برایمان رقم میزند!
محمدحسین امینی تعریف میکند: همه دوستان و آشنایان به پدرم میگفتند که راهانداختن کسبوکار در این خیابان سوتوکور فایدهای ندارد، او، اما پیشبینی میکرد که این خیابان یک روز تبدیل به بورس کلیفروشهای مواد غذایی مشهد شود که درست از آب درآمد.
قدسیه صمدی بخشی از روزش را به مطالعه و تحقیق و ارتباطبا دانشگاه میگذراند و بخشی دیگر از وقتش را صرف کار زنبورداری و طب سنتی میکند. این بانوی کارآفرین از روی عشق، به کار در طبیعت روی آورده است.
حاجاکبر نعیمیپور تعریف میکند: وقتی کفش ملی سال ۱۳۴۵ آمد، در کمتر از دوسال بیشتر کارگاهها تعطیل شدند. کفش ملی دهبیست شعبه اطراف حرم زد. مجبور شدم دور کفاشی را خط بکشم.