پدر ماریا آقاپور، اهل نقاشی و خوشنویسی و ساز بود و استادان بزرگ هنر در خانهشان رفتوآمد داشتند. به همیندلیل از کودکی گوشش با انواع نواها و چشمش با انواع رنگها آشنا شد.
همه آنهایی که اسبی دارند، وقتی بخواهند از فردی نام ببرند که نعلبندیاش حرف ندارد، اسم آقاعزیز ابراهیمی را میآورند؛ مردی که چند سالی است کارش را به جوانترها سپرده و خودش رفته است سراغ آهنگری.
در این بازارچه کوچک هر چیزی پیدا میشود، از ترشیجات و داروی گیاهی گرفته تا بدلیجات و سنگ مصنوعی! بانوان منطقه ۶ میتوانند بدون پرداخت هزینهای هر پنجشنبه در سالن اصلی فرهنگسرا یک میز فروش برپا کنند.
خانمهای محله سرافرازان تولیدات خانگیشان را برای فروش به این مسجد محل میآورند. مسئولان غرفهها هم زنان سرپرست خانوار هستند و هم خانمهایی که میخواهند به اقتصاد خانوادهشان کمک کنند.
جواد حجتی میگوید: در گذشته میل سرمهدان برنجی بود و از پاکستان وارد کشور میشد. پدرم به فکر تولید آن افتاد. او در انبارهای چوب اطراف مشهد، چوبهای سپیدار را برای کار انتخاب میکرد.
کربلایی محمد صفرزاده میگوید: یکی از شغلهای مهم قدیم، آهنگری بود. اصلیترین آهنگریهای مشهد در حوالی دروازهقوچان (میدان توحید فعلی)، بست پایینخیابان، کوچه سیابون و خیابان سرخس واقع بودند.
دانشآموز، مداح، بازیگر تعزیهخوان، شاغل و نانآور، عنوانهایی است که علیرضا نصرتی اکنون در هجدهسالگی آنها را دارد. این نوجوان محله سیدرضی سختیها و پستیوبلندیهای بسیاری را در زندگیاش سپری کرده است.