کشتارگاه قدیم مشهد تا سال۱۳۷۲ در تقاطع شهیدشیرودی و شهیدرستمی فعلی برپا بود. عباس کارگرنژاد آن زمان کافه کنار کشتارگاه را میگرداند. او میگوید: سلاخها مشتریان همیشگی کافه چسبیده به کشتارگاه بودند.
فرق این نانوایی با بقیه نانواییها همین است؛ اینکه پشت تنور گرم نانوایی خیابان ظفری یک خانواده حضور دارند، شریک و همدل هم هستند و هرروز، صبحشان را با هم و پای تنور آغاز میکنند.
سه کاسب خوشنام خیابان شیخ صدوق، اخلاق و اعتقادات مشترکی دارند و همین شباهتها، ریسمان رفاقتشان را با گذشت سالها از آغاز همسایگی، محکم نگه داشته است.
جاروباف کهنهکار تلگرد به استحکام محصولی که درست میکند، ایمان دارد. به اینکه مشتری برود و چندسال دیگر برای خریدن جارو برگردد، برای او افتخاری محسوب میشود، هرچند به ضرر خودش تمام شود.
طوبی صدیقی در این حرفه آنقدر آزمون و خطا کرد تا امروز جزو معدود بانوان تولیدکننده انبوه گل و گیاه آپارتمانی در شهر باشد و سالانه تولید بیشاز ۳ هزار گل و درختچه آپارتمانی برعهده آنها باشد.
رضا خوشدل هم حساب دفتری دارد، هم قسطبندی میکند. همه مشتریهایش را میشناسد. اینوسط کسانی هم هستند که قسطها را بهموقع پرداخت نکنند اما این خلف وعدهها پشیمانش نکرده است.
موسپیدکردن آقارضا در کوچه سراب باعث شده جایگاه ویژهای بین اهالی داشته باشد. او گوش شنوای همسایهها و کسبه محله است. پای درددلها مینشیند، آشتی برقرار میکند و در مراسم خواستگار نقش بزرگتر را بازی میکند.






